جستجوی این وبلاگ

۱۱.۲.۹۱

گزارش مجید دری، فعال دانشجویی زندانی، از زندان بهبهان



مجید دری، فعال دانشجویی دربند که هم‌اکنون حدود سه سال است در زندان به سر می‌برد و از سوی دادگاه به تحمل ۶ سال حبس تعزیری محکوم شده است، به گفتگو با یکی از مجرمان سابقه‌دار در زندان پرداخته و حاصل این گفتگو را در گزارشی به خارج از زندان فرستاده است.
متن این گزارش به شرح زیر است: 

اگرچه تحمل حبس در زندانی که تفکیک جرایم در آن صورت نگرفته باشد، بسیار سخت و‌گاه طاقت‌فرساست و حکم تبعید؛ ناعادلانه و تلافی‌جویانه‌ترین اقدامی‌ست که یک حکومت می‌تواند با مخالفین خود انجام دهد و نفرین لحظه لحظه فرد و خانواده و دوستان تبعیدی را بدرقه راه عاملان و خانواده‌هایشان خواهد کرد، اما نکته‌ای که می‌توان به عنوان فرصت از آن بهره برد همانا ارتباط با جرایم گوناگون از قتل و تجاوز به عنف و قاچاق و سرقت و کلاهبرداری و.. با احکام متفاوت از اعدام تا مدت کمی بازداشت است.

چندی پیش در هواخوری زندان قدم می‌زدم. یکی از زندانیان که جرمش دزدی (به کرات) است و وجههٔ شرارت‌باری در زندان دارد، همقدم شد و به زبان خودش چیزهایی گفت که شنیدنش هم تاسف‌بار است و هم تأمل‌برانگیز که نقل به مضمون می‌کنم:

«خانواده‌ام-اگر بشود نامش را خانواده گذاشت- از قشر ضعیف بودند. پدرم کارگری ساده بود و هیچ‌وقت نمی‌توانست نیازهای ما را حتی در کمترین سطح برآورده کند. به دلیل عدم توانایی مالی نتوانستم درس بخوانم و ترک تحصیل کردم و به کار مشغول شدم. سنم پایین بود. از دست‌فروشی تا شاگردی، اما حقوق بسیار کمی می‌گرفتم. پس از مدتی با چند نفر آشنا شدم و یواش یواش به راه خلاف کشانده شدم. پس از چند بار دزدی دستگیر شدم و به زندان آمدم. در زندان تصمیم گرفتم دیگر طرف خلاف نروم. اما مگر می‌شد؟ هیچ‌کاری پیدا نکردم. دوباره ارتباطاتم با افراد ناباب افزایش یافت و دوباره به مسیر خلاف افتادم. خب! تو جای من بودی چکار می‌کردی؟ خرج داشتم. خانواده‌ام نمی‌توانستند هیچ حمایتی از من بکنند. کار نداشتم. شب‌نشینی‌هایم افزایش یافت. این‌طرف و آن‌طرف رفتن. دعوا، مواد، مشروب و این ادامه داشت تا حالا که برای چندمین بار اینجا هستم. الان هم می‌گویم. اگر باز آزاد شوم چاره‌ای ندارم جز دزدی، هیچ‌کس به من کار نمی‌دهد، اصلا کاری نیست که به من بدهند. یک سوال دارم اگر من می‌توانستم جایی مشغول به کار شوم و ماهانه ۴۰۰- ۵۰۰ هزارتومان تومن بگیرم، آیا دست به خلاف می‌زدم؟ اصلا طرف خلاف می‌رفتم؟ صبح می‌رفتم سر کار و عصر خسته و کوفته می‌آمدم. تازه اگر درآمدی داشتم که می‌توانستم روی آن حساب باز کنم. ازدواج می‌کردم و... اما حالا چی؟! ۳۵-۶ سالمه و هیچی ندارم. تو بگو من چکار کنم؟!»

نکاتی چند در گفته‌های ساده و البته صادقانهٔ این «سارق» مست‌تر است. نوستالژی ما همیشه این بوده که دزد‌ها افرادی قوی‌هیکل با سبیل‌های از بناگوش در رفته‌اند؟ این نوستالژی با دیدن افرادی در زندان کاملا فرو می‌ریزد و تازه می‌فهمی که این دزد‌ها از جنس و نوع خودمان هستند با تفاوت‌هایی، درست است که هرکس ترک تحصیل کرد و خانواده‌اش از نظر مالی و فرهنگی ضعیف بودند، قرار نیست به سمت خلاف برود اما نکتهٔ حائز اهمیت این است که حال، ما با قشری این چنینی طرفیم، چه باید بکنیم؟

نکته دیگر اینکه آیا فراهم آوردن کار جز وظایف دولت نیست؟ نه فقط در آمار بلکه در واقعیت؟ اینکه ما وام می‌دهیم تا گاو و گوسفند بخرید و بچرانید و گذران زندگی و رفع بیکاری کنید، شد راهکار؟

و اما نکته سوم اینکه افراد با ورود به زندان سابقه‌دار می‌شوند و این سوء‌سابقه بازگشتشان به جامعه را به شدت دچار مشکل می‌کند و این معضل تا آخر عمر همراه فرد می‌ماند و گاهی این راندگی باعث بازگشت فرد به اعمال خلاف می‌شود. آیا نباید این افراد تحت نظر مشاور قرار بگیرند، دلایل و ارتکاب به جرمشان مورد بررسی قرار گیرد؟ آیا صرف آفزایش زندان‌ها و زندانیان مشکلات جامعه را حل می‌کند؟

با زور و تهدید و حبس می‌توان جلوی این امر را گرفت؟

«تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل»
مجید دری/ زندان فجر بهبهان/ بهار۹۱
به نقل از تارنمای کمیته گزارشگران حقوق بشر

۱۰.۲.۹۱

برنامه نظارت بر حمایت از مدافعان حقوق بشر: مدافعان حقوق بشر را آزاد کنید



 برنامه نظارت بر حمایت از مدافعان حقوق بشر خواستار آزادی فوری و بدون قید و شرط نرگس محمدی، نسرین ستوده، عبدالفتاح سلطانی، محمد سیف‌زاده و تمام مدافعان حقوق بشر زندانی دیگر و پایان یافتن تمام اقدام‌های ایذایی ـ از جمله در سطح قضایی ـ علیه کلیه مدافعان حقوق بشر شد.
به گزارش تارنمای "جامعه دفاع از حقوق بشر در ایران"، در بیانیه مطبوعاتی برنامه نظارت بر حمایت از مدافعان حقوق بشر که با عنوان "دولتمردان ایران باید نرگس محمدی را فوری و بی‌قید و شرط آزاد کنند"، منتشر شده، آمده است: "این برنامه نگرانی عمیق خود را از دستگیری خانم نرگس محمدی و آزار مدافعان حقوق بشر نامبرده در بالا که ظاهرا به قصد تنبیه فعالیت حقوق بشری آن‌ها انجام می‌شود، ابراز می‌کند."
متن این بیانیه به شرح زیر است:

برنامه نظارت بر حمایت از مدافعان حقوق بشر، که برنامه مشترک "فدراسیون بین المللی جامعه‌های حقوق بشر" و "سازمان جهانی مبارزه با شکنجه" است، دستگیری مدافع حقوق بشر نرگس محمدی را محکوم می‌کند.
خانم نرگس محمدی، سخنگو و نایب رییس کانون مدافعان حقوق بشر، در تاریخ ۲ اردیبهشت ۱۳۹۱ در خانه پدر و مادرش در شهر زنجان به وسیله پلیس دستگیر و برای گذراندن محکومیت شش سال زندان خود به زندان اوینِ تهران منتقل شد. رسانه‌های دولتی در‌‌ همان روز اعلام کردند که او برای گذران محکومیت شش سال خود که در تجدید نظر تایید شده به زندان احضار شده است.
برنامه نظارت به شدت متاسف است که دستگیری خانم محمدی در‌‌ همان روز اعلام احضار رخ داده و او حتا امکان کافی نیافته که آماده شود و خود را به مسئولان زندان معرفی کند، با وجود اینکه او مادر دو کودک خردسال و دچار بیماری ناشناخته‌ای (فلج عضلانی) است که او را نیازمند رسیدگی پزشکی و آرامش می‌سازد.
برنامه نظارت یادآوری می‌کند که محکومیت خانم محمدی به شش سال زندان به اتهام‌های "اجتماع و تبانی علیه امنیت کشور"، "عضویت در کانون مدافعان حقوق بشر" و "فعالیت تبلیغی علیه نظام" در تاریخ ۲۵ بهمن ۱۳۹۰ تایید شد. اعضای دیگر کانون مدافعان حقوق بشر قربانی آزار و اذیت قضایی دایمی هستند، از جمله آقای عبدالفتاح سلطانی، که با وجود اعتراض به حکم بدوی ۱۸ سال زندان و ۲۰ سال محرومیت از اشتغال به حرفه هنوز در بازداشت خودسرانه است، خانم نسرین ستوده که محکومیت شش سال زندان را می‌گذراند و آقای محمد سیف‌زاده که محکومیت دو سال زندان را می‌گذراند. اعضای دیگر کانون مدافعان حقوق بشر آزاد هستند اما در خطر دستگیری به سر می‌برند، مثل آقای محمد علی دادخواه که در دادگاه بدوی به نه سال زندان و ۱۰ سال محرومیت از اشتغال به حرفه و تدریس محکوم شده است. عبدالرضا تاجیک، یک عضو دیگر کانون مدافعان حقوق بشر، اخیرا پس از تایید محکومیت شش سال زندان در تجدید نظر ناگزیر از ترک کشور شد.
سوهیر بالحسن، رییس فدراسیون بین المللی جامعه‌های حقوق بشر در این زمینه گفته است: "نرگس محمدی به خاطر تعهد محکم خود به دمکراسی و موازین اساسی حقوق بشر خودسرانه دستگیر و مورد آزار قرار گرفته است. آشکار است که دولتمردان در چارچوب اختناقِ حاکم در ایران برای خاموش کردن تمام صداهای مخالف دست به هر کاری می‌زنند."
دبیر کل سازمان جهانی مبارزه با شکنجه، جرالد استابِرُک، نیز اضافه کرد: "ما آزار قضایی، حکم‌های ناعادلانه زندان و اقدامات تنبیهی علیه مدافعان حقوق بشر را که به قصد درهم شکستن تعهد آن‌ها به حقوق بشر انجام می‌شود، به شدت محکوم می‌کنیم."
برنامه نظارت نگرانی عمیق خود را از دستگیری خانم نرگس محمدی و آزار مدافعان حقوق بشر نامبرده در بالا که ظاهرا به قصد تنبیه فعالیت حقوق بشری آن‌ها انجام می‌شود، ابراز می‌کند.
از این رو، برنامه نظارت از دولتمردان ایران می‌خواهد امکانات درمان پزشکی کافی در اختیار خانم نرگس محمدی قرار دهند و در تمام شرایط سلامت روانی و جسمانی تمام مدافعان حقوق بشر را در ایران تضمین نمایند.
برنامه نظارت همچنین خواستار آزادی فوری و بدون قید و شرط خانم نرگس محمدی، خانم نسرین ستوده، آقای عبدالفتاح سلطانی، آقای محمد سیف‌زاده و تمام مدافعان حقوق بشر زندانی دیگر و پایان یافتن تمام اقدام‌های ایذایی ـ از جمله در سطح قضایی ـ علیه کلیه مدافعان حقوق بشر است.

۹.۲.۹۱

سازمان گزارشگران حقوق بشر به زندان رفتن نرگس محمدی را محکوم کرد



 سازمان گزارشگران بدون مرز که یک نهاد بین المللی غیردولتی فعال در زمینه حقوق بشر و آزادی رسانه‌ها است، بازداشت نرگس محمدی، از فعالان امور مدنی ایران را محکوم کرده است.
دادگاه موارد اتهامی او را «اجتماع و تبانی علیه امنیت کشور» و «فعالیت تبلیغی علیه نظام جمهوری اسلامی» اعلام کرده است.
پس از صدور حکم دادگاه تجدید نظر درباره خانم محمدی، ماموران امنیتی او را در خانه پدری‌‌اش در زنجان بازداشت کرده و به زندان اوین تهران منتقل کردند.


دستگیری نرگس محمدی را محکوم می‌کنیم


۶ اردیبهشت ١٣٩١- گزارش‌گران بدون مرز، دستگیری نرگس محمدی روزنامه‌نگار و سخنگوی کانون مدافعان حقوق بشر را محکوم می‌کند. وی در تاریخ دوم اردیبهشت در شهر زنجان بازداشت و به زندان اوین منتقل شده است. در همین روز دولت جمهوری اسلامی متن مقررات جدید برای «ساماندهی فعالیت‌ها، ایجاد تسهیلات و نظارت بیشتر بر کار خبرگزاری‌ها و نشریات الکترونیکی» را منتشر کرد.

٢ اردیبهشت ١٣٩١، نرگس محمدی پس از احضار به ادارهٔ وزارت اطلاعات زنجان بازداشت و سپس به زندان اوین در تهران انتقال یافت. همکار شیرین عبادی برنده جایزه صلح نوبل ٢٠٠٣، پیش از این نیز بار‌ها احضار و بازداشت شده بود، آخرین بار از ٢٠ خرداد تا ١١ تیرماه ١٣٨٩ را در زندان بسر برده بود که در مدت بازداشت بر اثر شوک عصبی، به شدت بیمار شد. در شهریور ماه‌‌ همان سال از سوی شعبه ٢٨ دادگاه انقلاب تهران برای «اجتماع و تبانی علیه امنیت کشور، عضویت در کانون مدافعان حقوق بشر و فعالیت تبلیغی علیه نظام جمهوری اسلامی ایران»، به ۱۱ سال زندان محکوم شد که این حکم در اسفندماه ١٣٩٠ به شش سال کاهش یافت.

تقی رحمانی به گزارش‌گران بدون مرز اعلام کرد که نسبت به دستگیری و وضعیت سلامت همسرش نرگس محمدی نگران است. وی خود نیز از قربانیان ازار و اذیت قضایی و بازداشت‌های خودسرانه جمهوری اسلامی است. این روزنامه‌نگار که بیش از چهارده سال از عمر ۵٢ ساله خود را در زندان سپری کرده است، در اواخر سال گذشته مجبور به ترک کشور شد.

از سوی دیگر دولت جمهوری اسلامی در تاریخ ٢ اردیبهشت متن مصوبهٔ جلسه هیات وزیران در باره مقررات آئین نامه اجرایی قانون مطبوعات «منتشر کرد. هدف این» مقررات ساماندهی فعالیت‌ها، ایجاد تسهیلات و نظارت بیشتر بر کار خبرگزاری‌ها و نشریات الکترونیکی «اعلام شده است. بنا بر ماده ٣٨ این ائین نامه:» درج منابع اخبار در خبرگزاری الزامی است. «بنا بر ماده ۴٠» نقل آن قسمت از اخبار، مطالب یا تصاویر نشریات و خبرگزاری‌ها که موجب توقیف، لغو پروانه یا پالایش (فیل‌تر) شده، توسط خبرگزاری ممنوع است.

در مرداد ماه ١٣٨٨ مجلس شورای اسلامی با افزودن تبصره‌ای به ماده یک قانون مطبوعات خبرگزاری‌ها را نیز» از حیث حقوق، وظایف، حمایت‌های قانونی و جرایم و مجازات‌ها و مرجع و نحوه دادرسی، مشمول احکام مقرر «در قانون مطبوعات کرد.

قانون مطبوعات ایران مصوب سال ١٣۶۴ است که بنا داشت تا اصول کلی قانون اساسی را در بارهٔ آزادی مطبوعات» تفصیل «کند، ولی خود در این باره ابهام‌افرین شد. این قانون در سال ١٣٧٩ در آخرین روزهای عمر مجلس پنجم و به فوریت از سوی محافظه‌کاران با افزدون موادی آزادی ستیزانه‌ای تغییر کرد. و به ابزاری برای تضعیف و سرکوب قانونی مطبوعات اصلاح‌طلب تبدیل شد. با اتکا به آن روزنامه‌ها اصلاح‌طلب یکی پس از دیگری توقیف شدند. سرکوبی که همچنان ادامه دارد.

۸.۲.۹۱

عبادی: در مذاکره با ایران حقوق‌بشر نباید فراموش شود



شیرین عبادی، برنده نوبل صلح در مورد فراموش شدن نقض حقوق بشر در ایران «در سایه جاه‌طلبی‌های هسته‌ای جمهوری اسلامی» هشدار داد. عبادی در جمع برندگان نوبل صلح جنبش دمکراسی خواهی ایران را قدرتمند توصیف کرد.
به گزارش دویچه‌وله، شیرین عبادی، وکیل ایرانی و دارنده نوبل صلح بار دیگر خواستار توجه رهبران جهان به مسئله نقض حقوق بشر در ایران شد. وی که در کنگره جهانی برندگان صلح نوبل در شیکاگو سخنرانی می‌کرد، با توجه به آغاز گفت‌وگوهای گروه ۵+۱ و ایران بر سر برنامه هسته‌ای این کشور گفت: «من بسیار خوشحالم که هر دو طرف، دولت ایران و ایالات‌ متحده آمریکا گفت‌وگوهای استانبول را موفقیت‌آمیز خواندند.»
عبادی همزمان تأکید کرد که در هرگونه‌ای مذاکره‌ای با ایران باید به دموکراسی و مسئله حقوق بشر در این کشور توجه کرد.

امیدواری به موفقیت جنبش بزرگ زنان ایران


شیرین عبادی در سخنرانی سه‌شنبه شب خود در شیکاگو (۵ اردیبهشت/ ‎۲۴ آوریل) تصریح کرد که «جاه‌طلبی‌های جمهوری اسلامی در برنامه هسته‌ای نباید موجب آن شود که دولتمردان جهان نقض حقوق بشر در این کشور را فراموش کنند.»

شیرین عبادی سال ۲۰۱۰ «جایزه بین‌المللی دمکراسی شهر بن» را دریافت کرد

این فعال حقوق بشر که پس از انتخابات مناقشه‌برانگیز ۱۳۸۸ از ایران خارج شده‌، جنبش دمکراسی‌خواهی ایران را جنبشی قدرتمند خواند.

خانم عبادی همچنین با اشاره به سطح بالای تحصیلات زنان ایرانی تأکید کرد که علی‌رغم سرکوب‌های اخیر، جنش زنان ایران بزرگ‌ترین جنبش از نوع خود در خاورمیانه است.

وی موفقیت زنان در احقاق خود خود را موجب سست شدن پایه‌های قدرت روحانیون دانست. خانم عبادی همزمان تأکید کرد که ما می‌توانیم مسلمان باشیم و با برداشت درست از اسلام، خواستار حقوق برابر زن و مرد باشیم.

جایزه انجمن ابن‌سینا برای عبادی


شیرین عبادی از هفته گذشته به دعوت شماری از دانشگاه‌های آمریکا در این کشور به سر می‌برد. او در سخنرا‌نی‌های دانشگاهی خود از بی‌توجهی دولتمردان غربی به نقض حقوق بشر در ایران انتقاد کرده است.

عبادی به‌خاطر تلاش برای جلب افکار عمومی جهان به وضعیت مردم ایران، تا کنون جوایز متعددی دریافت کرده است.

انجمن ابن سینای آلمان نیز در نظر دارد جایزه ابن سینا در سال ۲۰۱۲ را به پاس «تلاش بی‌واهمه برای آزادی و حرمت‌انسانی به‌ویژه همزیستی مسالمت‌آمیز و آزادانه انسان‌ها در شرق و غرب» به وی تقدیم کند.

اینجایزه نقدی قرار است روز ششم ماه مه امسال (۱۷ اردیبهشت) در کلیسای پاولوس شهر فرانکفورت تقدیم عبادی شود. در مراسم اعطای اینجایزه خانم کلاودیا شمید وزیر فرهنگ و آموزش اتریش سخنرانی خواهد کرد.

وزارت خارجه آمریکا: محمد صدیق کبودوند را آزاد کنید



ویکتوریا نولاند سخنگوی وزارت امور خارجه ایالات متحده از حکومت ایران خواست هر چه زود‌تر محمد صدیق کبودوند و حدود ۹۰ روزنامه نگار دربند ایرانی را آزاد کند.

به گزارش بی‌بی سی، خانم نولاند در ابتدای جلسه مطبوعاتی روز پنجشنبه (۲۶ آوریل – هفتم اردیبهشت) گفت آقای کبودوند از سال ۲۰۰۷ به خاطر تهیه گزارش از شکنجه در زندان‌های ایران و نقض حقوق بشر در کردستان در زندان اوین به سر می‌برد و در سال ۲۰۰۸ به خاطر اقدام علیه امنیت ملی به ۱۱ سال زندان محکوم شده است. او در ۳۰ بهمن سال گذشته توانست بعد از نزدیک به ۴ سال زندان بدون مرخصی، به دیدار فرزندش برود. آقای کبودوند پیش از دیدار فرزندش دست به اعتصاب غذا زده بود و مقامات ایران برای اینکه او بتواند با فرزندش دیدار کند، شرط گذاشته بودند که وی به اعتصاب غذای خود خاتمه دهد.

سازمان عفو بین الملل نیز روز جمعه ۲۸ بهمن (۱۷ فوریه) در اطلاعیه‌ای خواهان آزادی آقای کبودوند شده بود.

در این اطلاعیه آمده بود: «مقامات ایران باید هر چه سریع‌تر محمد صدیق کبودوند، روزنامه نگار و فعال حقوق بشر را از زندان آزاد کنند و به او اجازه دهند پسر ۲۲ ساله خود را که به شدت بیمار است، ببیند.»

پیش‌تر گزارش شده بود فرزند آقای کبودوند به سرطان مبتلاست.

پریناز باغبان حسنی، همسر آقای کبودوند نیز قبلا گفته بود خود آقای کبودوند هم از شرایط جسمانی خوبی برخوردار نیست و وی سه بار سکته ناقص قلبی و مغزی کرده است.

آقای کبودوند از زمستان سال ۱۳۸۲ نشریه «پیام مردم» را به دو زبان کردی و فارسی در تهران و استان‌های کردنشین ایران منتشر می‌کرد و در فروردین سال ۱۳۸۴ «سازمان حقوق بشر کردستان» را تشکیل داد.

او در سال‌های گذشته برنده چند جایزه بین‌المللی در زمینه حقوق بشر و روزنامه‌نگاری شده است.

آقای کبودوند در مراسم سال ۲۰۰۹ «جوایز مطبوعات بریتانیا» به عنوان «روزنامه‌نگار بین‌المللی سال» برگزیده شد و در زمستان سال ۱۳۸۷ نیز جایزه «هلمن–همت» سازمان دیده‌بان حقوق بشر به او داده شد.

همچنین سال گذشته تعدادی از نمایندگان پارلمان نروژ آقای کبودوند را به عنوان نامزد دریافت جایزه صلح نوبل به کمیته اهدا کننده این جایزه معرفی کرده بودند.

ویکتوریا نولاند در آستانه روز جهانی آزادی مطبوعات در سوم ماه مه، هر روز از یکی از روزنامه نگاران زندانی یاد می‌کند.

برندگان جایزه صلح نوبل خواستار آزادی نرگس محمدی شدند



 چند شخصیت حقیقی و حقوقی برنده جایزه صلح نوبل با انتشار بیانیه ای به اجرای حبس نرگس محمدی اعتراض کرده و خواهان آزادی “فوری و بدون قید و شرط” او شدند.
به گزارش تارنمای کانون مدافعان حقوق بشر، شیرین عبادی (ایران)، میخائیل گور باچف (روسیه)، دالایی لاما (تبت)، مایرد مگوایر (ایرلند)، ریگوبرتو مانچو تام (گواتمالا)، جودی ویلیامز ( ایالات متحده امریکا)، لخ وا لسا (لهستان)، محمد یونس (بنگلادش)، سازمان صلح بین المللی ( سوئیس)، موسسه البرت شوایتزر (ایالات متحده امریکا) ‌ امضا کنندگان این بیانیه هستند. متن این بیانیه که ۲۵ آپریل ۲۰۱۲ منتشر شده، به شرح زیر است:
خانم نرگس محمدی، فعال حقوق بشر ایرانی در یک محاکمه غیر عادلانه به ۶ سال حبس محکوم شد و روز شنبه ۲۱ آپریل ۲۰۱۲ برای اجرای کیفر به زندان رفت. اتهام اصلی او عضویت و فعالیت در کانون مدافعان حقوق بشر است. این کانون در سال ۲۰۰۱ توسط دکتر شیرین عبادی و چند نفر از همکاران ایشان تاسیس شد و ریاست آن بر عهده دکترعبادی می باشد.

نرگس محمدی معاون این کانون و همچنین دبیر هیات اجرائی شورای ملی صلح است. این شورا در سال ۲۰۰۷ به پیشنهاد دکتر عبادی تاسیس شد و متشکل از ۸۵ نفر از نمایندگان گروهها و اقوام مختلف ایرانی است.
مجموعه فعالیت های حقوق بشری نرگس محمدی سبب شد که وی درسال ۲۰۰۹ شغل اداری خود را از دست دهد و در سال ۲۰۱۰ نیز برای مدتی در زندان به سر برد. او در زندان مبتلا به فلج ادواری عضلانی شد و ماهها تحت درمان قرار گرفت. طبق نظر پزشکان استرس و شرایط زندان موجب تشدید بیماری او خواهد شد. نرگس دارای ۲ فرزند دو قلوی ۴ ساله می باشد که بی شک نیاز مبرم به حضور و محبت مادر دارند.
ما امضا کنندگان این بیانیه ضمن اعتراض به حکم غیر عادلانه نرگس محمدی خواهان آزادی فوری و بدون قید و شرط او هستیم.
شیرین عبادی (ایران)
میخائیل گور باچف (روسیه)
دالایی لاما (تبت)
مایرد مگوایر (ایرلند)
ریگوبرتو مانچو تام (گواتمالا)
جودی ویلیامز ( ایالات متحده امریکا)
لخ وا لسا (لهستان)
محمد یونس (بنگلادش)
سازمان صلح بین المللی ( سوئیس)
موسسه البرت شوایتزر (ایالات متحده امریکا) ‌
۲۵ آپریل ۲۰۱۲

 گزارش آماری نقض حقوق بشر - ویژه فروردین ۱۳۹۱

 نهاد آمار، نشر و آثار مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران بر اساس برنامه ماهانه خود که بیش از ۲۵ ماه از آغاز آن می‌گذرد، اقدام به انتشار گزارش آماری ماهانه از وضعیت حقوق بشر ایران ویژه فروردین ماه ۱۳۹۱نمود‫.
‎ در این نوشتار ۱۲۶گزارش حقوق بشری منتشره فروردین ماه در ۱۱ رسته حقوقی مورد بررسی قرار گرفته است. و علاوه بر تلاش برای ارتقای دقت گزارشات تلاش شده است جنبه‌های آموزشی نیز در گزارش تقویت شود. بررسی حقوقی اخبار و گزارشات مهم و پرداختن به گزارشاتی که بیشترین و کمترین توجه را به خود را اختصاص داده است در کنار استفاده از محاسبات آماری و نموداری را باید از دیگر نکات برجسته این گزارش دانست‫.
متن کامل این گزارش به شرح زیر است،
ارزیابی عمومی اخبار نقض حقوق بشر در فروردین ماه
در اولین ماه از سال ۱۳۹۱ علاوه بر نقض حقوق شهروندان از سوی دستگاه حاکم، در برخی از گزارش‌های منتشر شده منجمله کودک آزاری و اسیدپاشی دولت به صورت مستقیم دخیل نبوده و در واقع بخشی از شهروندان ناقض حقوق عده‌ای دیگر بودند. هم‌چنین بایستی اشاره کرد با توجه به تعطیلات نوروزی که عملاً نیمی از فروردین ماه را شامل می‌شود، در برخی حوزه‌ها شاهد کاهش میزان گزارشگری بوده‌ایم اما علی‌رغم این مسائل نقض متعدد حقوق بشر در ایران به قوت خود ادامه یافت.
فرستاده شدن پرنده‌ی حمید قاسمی شال، زندانی سیاسی محکوم به اعدام محبوس در زندان اوین، به دایره‌ی اجرای احکام یکی از مهم‌ترین گزارش‌های نقض حقوق بشر در طی ماه گذشته بود. حمید قاسمی شال به اتهام جاسوسی از طریق ارتباط با سازمان مجاهدین خلق ایران با مجازات مرگ مواجه شده است.
مضاف بر این غلامرضا رضایی، رئیس کل دادگستری استان اردبیل از محکومیت ۸۵ نفر به اعدام به اتهام جرایم مربوط به مواد مخدر در استان اردبیل و در سال گذشته خبر داد. در این گزارش آمده بود که از این تعداد عده‌ای اعدام شده و مابقی امسال اعدام خواهند شد.
در رابطه با محکومیت‌های سنگین فعالین توسط دادگاه‌های انقلاب در ماه گذشته نیز، باید به صدور احکام حبس برای رضا شهابی و منصوره بهکیش توسط قاضی ابوالقاسم صلواتی، اشاره کرد. رضا شهابی، عضو سندیکای کارگران اتوبوسرانی تهران و حومه و مسئول سابق واحد کارگران مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران پس از ۲۲ ماه بازداشت غیر قانونی و بلاتکلیفی، سرانجام  به ۶ سال حبس تعزیری و ۵ سال ممنوعیت از فعالیت محکوم شده است. منصوره بهکیش هم که در حال حاضر به قید وثیقه آزاد است، به چهار و نیم سال حبس محکوم شد. خانم بهکیش، از حامیان مادران عزادار(مادران پارک لاله) از خانواده‌های جان باختگان دهه‌ی شصت است که شش نفر از اعضای خانواده‌اش را در این بازه‌ی زمانی از دست داده است.
جا دارد اشاره شود که در آستانه‌ی اول ماه می(۱۱ اردی‌بهشت ماه)، روز جهانی کارگر، اخباری مبنی بر اعطای مجوز تظاهرات به کارگران پایتخت در بیابان‌های اطراف بهشت زهرای تهران، منتشر شد. در این رابطه یک فعال كارگری با اشاره به ترفندهای دولت در سال‌های گذشته می‌گوید اعطای مجوز برگزاری راهپیمایی روز كارگر درچنین مکانی برای منصرف کردن کارگران از برگزاری راهپیمایی و مطالبه حقوق صنفی‌شان صورت می‌گیرد و كار عبث و بیهوده‌ای است.
از سوی دیگر با آغاز سال جدید با بیکاری‌های گسترده‌ی کارگران در کشور نیز مواجه بودیم تا جایی که یک فعال کارگری اعلام کرده است که به علت وضعیت بحرانی واحدهای تولیدی ۳۰ درصد از کارگران این واحدها از ابتدای سال ۹۱ اخراج شده‌اند. وی از عدم تحقق هدفگذاری امسال، تحت عنوان حمایت از کار و تولید در صورت پرداخت نشدن یارانه واحدهای تولیدی خبر داد و خاطرنشان ساخت: "طی سال گذشته تعداد زیادی از واحدهای تولیدی تعطیل و ورشکست شدند و در صورت عدم ارائه بسته‌های حمایتی دولت به کارفرمایان پیش بینی می‌شود تا پایان سال جاری بخش عمده‌ای از کارگران فعال در واحدهای تولیدی اخراج شوند." این فعال کارگری با تاکید بر لزوم اعمال سیاست‌های حمایتی دولت از کارگران تصریح کرد: "در حال حاضر کارگران فقط برای زنده ماندن تلاش می‌کنند."
در همین رابطه یک فعال صنفی کارگران نانوایی هم، از بیکاری گسترده‌ی این کارگران در پی اجرای فاز اول قانون هدفمندی یارانه‌ها خبر داد. وی متذکر شد که اجرای فاز اول هدفمندی یارانه‌ها موجب هرج و مرج در نانوایی‌های سطح کشور شده است که به نفع مردم، دولت و تولیدکنندگان نان نیست.
در حوزه‌ی دانشجویان و در ادامه‌ی اعمال فشارها بر دانشگاه‌ها و فعالان دانشجویی هم، وزیر علوم دولت دهم ضمن تاکید بر "استخدام اساتید متخصص و متعهد در دانشگاه‌ها"، گفته است: "کسانی که در فتنه سال ۸۸ فعال بوده و بعد از اتمام حجت رهبری در نمازجمعه همان سال هم‌چنان به فتنه گری ادامه دادند، حق ورود به دانشگاه ها را ندارند."وی در این خصوص تاکید کرده است که "در صورتی که این افراد جذب دانشگاه‌ها شوند، ما پاسخی برای مردم قهرمان و بسیجی ایران که حماسه نهم دی را آفریدند، نداریم."
بازتاب ویژه‌ی اخبار در رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی
برخی از گزارش‌ها در حوزه‌ی حقوق بشر، همواره با توجه و حساسیت ویژه از سوی افکار عمومی و رسانه‌ها دنبال می‌شوند. بایستی اشاره داشت که این مهم همیشه بیانگر اهمیت بیش‌تر این گزارش‌ها نسبت به سایر موارد نیست و چه بسا که برخی از گزارشات فوق الذکر دارای حجم کمتری از نقض حقوق بشر باشند.
یکی از گزارش‌هایی که در ماه گذشته منتشر و با توجه نسبی روبه رو شد، ممنوعیت برنامه‌های رقص و آواز در مهدکودک‌ها بود. در این خصوص ولی الله نصر، مدیرکل بهزیستی استان تهران با غیر اخلاقی خواندن این قبیل برنامه‌ها گفته است که این سازمان با مهدکودک‌هایی "متخلف" برخورد شدیدی می‌کند.
در همین خصوص پیش‌تر، احمد اسفندیاری، سرپرست سازمان بهزیستی هم اعلام کرده بود این سازمان به دنبال اجرای آموزش‌های دینی در مهد کودک هاست و در همین راستا تلاش می‌شود مهدکودک‌های مساجد و قرآنی به زودی فعال شود.  شهریور ماه سال گذشته نیز وزارت آموزش و پرورش در راستای از اعمال سیاست‌های "تفکیک جنسیتی" در مهد‌کودک ها و دوره‌های پیش‌دبستانی با ارسال بخشنامه‌ای اعلام کرده بود . "اختلاط نوآموزان دختر و پسر در کلاس‌های پیش‌دبستانی و مهد‌های کودک ممنوع است."
از سوی دیگر و در آستانه‌ی سیزدهم فروردین، روز طبیعت، مسئول كميته‌ی انتظامی ستاد تسهيلات سفرِ شهر اصفهان از ممانعت حضور اتباع افغانی در این روز در پارک کوهستانی صفه، خبر داد که چنین ممنوعیتی برای شهروندان افغانی واکنش‌های گسترده‌ای خصوصاً از سوی افراد فعال در شبکه‌های اجتماعی را در پی داشت و بسیاری از ایشان این تصمیم را نژادپرستانه، خواندند.
علاوه بر این و همزمان با اکران نوروزی سینماها، پخش دو فیلم سینمایی به نام‌های گشت ارشاد و خصوصی متوقف شد. اکران این دو فیلم و خصوصاٌ فیلم گشت ارشاد که حاشیه‌های بسیاری را در پی داشت، اعتراض گروه‌های بنيادگرا و محافظه‌کار  را برانگيخت که از آن جمله گروه انصار حزب‌الله روز ۲۷ اسفندماه تجمعی اعتراض‌آميز در برابر ساختمان وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی برگزار کردند.
فیلم گشت ارشاد داستان سه جوان فقير از جنوب شهر تهران است که برای به دست آوردن پول، خود را به‌عنوان ماموران گشت ارشاد جا می‌زنند و از اين طريق اخاذی می‌کنند.
در این رابطه حزب‌الله رشت نیز، در اعتراض به اکران فیلم "گشت ارشاد" سینما سپیدرود این شهر را تعطیل کرد. این افراد چندین اعلامیه‌ی کاغذی حاوی شعار به در و دیوار و بیلبوردهای تبلیغاتی این سینما چسباندند و سپس وارد سینما شده، مردمی را که در یکی از سالن‌ها مشغول تماشای این فیلم بودند، به بیرون از سینما هدایت کردند و بر در سینما و اتاقک گیشه قفل زدند.
همینطور خبرگزاری رویترز اعلام کرد در پی پخش ویدئوی زنان "نینجا" Ninja، معاونت رسانه‌های خارجی وزارت ارشاد کارت خبرنگاری ۱۱ کارمند این خبرگزاری در ایران را ضبط کرده است که با این حساب فعالیت این خبرگزاری در ایران عملاً متوقف شده است.
مواجهه‌ی برخی گزارش‌های نقض حقوق بشر با بی‌توجهی رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی
همزمان با اینکه اندک اخباری با پوشش و توجه قابل تاملی دنبال می‌شوند، بسیاری از گزارش‌های حقوق بشری از توجهات حداقلی نیز محروم می مانند. این امر که در نوع خود همسویی غیرقابل انکاری با رسانه‌ها دولتی برقرار می‌کند، به عوامل متعددی از قبیل سیاست گذاری برخی رسانه‌ها و ذائقه‌ی مخاطب مربوط می‌شود.
در این رابطه می‌توان به اجرای حکم شلاق رضا ملک، زندانی محبوس در زندان اوین به صورت حدی، که به عنوان مجازات اتهام نشر اکاذیب از طریق انتشار فیلمی از درون زندان که در سال ۸۸ توسط مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران منتشر گردید، برای وی در نظر گرفته شده بود، اشاره کرد.
همینطور گزارش اجرای حکم ۹۹ ضربه شلاق دو شهروند، در شهرستان شاهرود و در ملاءعام به اتهام آنچه "اعمال منافی عفت" خوانده شده است هم با توجه درخوری مواجه نشد.
در فروردین ماه ۹۱ و در تداوم گزارش‌های متعدد کودک آزاری، دختر بچه‌ی دو ساله‌ای به نام "نیلوفر"، به همین علت در مشهد جان باخت. این کودک بر اثر اصابت یک جسم سخت به سرش فوت کرده و پزشکان وجود آثار کبودی و سوختگی بر روی بدنش را تایید کرده‌اند.
در اولین روز سال ۱۳۹۱ هم مردی به نام "جمشید" در بلوار تهرانسر، پس از شنیدن پاسخ منفی از سوی دختر مورد علاقه‌اش، به صورت وی اسید پاشیده است.
در خصوص محکومیت افراد زیر ۱۸ سال به اعدام هم دستکم با دو گزارش که مورد کم‌توجهی واقع شدند، مواجه بودیم. بدین ترتیب که یک نوجوان به نام "حمید احمدی" از اهالی شهر سیاهکل در استان گیلان، از سوی دستگاه قضایی جمهوری اسلامی با مجازات مرگ مواجه شد. حکم اعدام حمید احمدی که در سن ۱۵ سالگی به اتهام مشارکت در قتل دستگیر شده بود، سرانجام پس از ۴ سال زندان و رسیدن وی به سن ۱۹ سالگی صادر شده است.
دیگر گزارش نیز مربوط می‌شود به تایید حکم قصاص نوجوان ۱۷ ساله‌ای توسط دیوان عالی کشور که به اتهام ربودن و قتل یک دختربچه‌ی ۷ پیش‌تر توسط شعبه‌ی ۳ دادگاه کیفری استان خراسان رضوی به قصاص نفس محکوم شده بود.
هم‌چنین در فروردین ماه چند زندانی سیاسی دست به اعتصاب غذا زدند که از این بین می‌توان به شیرکو معارفی و محمد سلیمانی‌نیااشاره کرد. شیرکو معارفی، زندانی سیاسی بانه‌ای محکوم به اعدام که در زندان مرکزی سقز به سر می‌برد، در اعتراض به وضعیت نامعلوم و نامشخص خود دست به اعتصاب زد که پس از اعلام اعتصاب به سوئیت انفرادی زندان مرکزی سقز منتقل شد. آقای سلیمانی‌نیا نیز که در حال حاضر در بند ۲۰۹ زندان اوین در بازداشت موقت به سر می‌برد، در اعتراض به وضعیت بازداشت خود برای دومین بار دست به اعتصاب غذا زده است.
فرو ریختن قسمتی از سقف بند نسوان در زندان اوین که زندانیان سیاسی زن این زندان در آنجا محبوس‌اند،در پی بارش شدید باران و تگرگ در پایتخت هم از دیگر گزارش‌های حائز اهمیت در حوزه‌ی زندانیان بود. گفتنی ست علی‌رغم اینکه زنان زندانی نگران وسایلشان بودند، مسئولین زندان اقدام در خور و شایسته‌ای برای حل این معضل انجام ندادند.
بررسی حقوقی برخی از گزارش‌های ماه فروردین
این بخش با هدف آموزش در کنار اطلاع رسانی، برخی از گزارش‌های حقوق بشری اولین ماه سال را که در قسمت‌های پیشین هم آورده شده، به اختصار از لحاظ حقوقی بررسی می‌ کند.
طبق قوانین جمهوری اسلامی شهروندان تبعه‌ی افغانستان در شرایطی قادر به اخذ تابعیت ایرانی نیستند و فرزندان ایشان، حتی در صورت تولد در خاک ایران نیز امکان برخوردار شدن از شناسنامه‌ی ایرانی را ندارند و از حق تحصیل نیز محروم‌اند که طبق قوانین جاری در مقاوله‌نامه‌های بین المللی، امکان اخذ تابعیت یک کشور، پس از طی پروسه‌های حقوقی میسر است. بند ۱۵ از اعلامیه‌ی جهانی حقوق بشر با بیان اینکه هر فردی حق دارد که تابعيتی داشته باشد و هيچ کس را نبايد خودسرانه از تابعيت خويش، يا از حق تغيير تابعيت محروم کرد، بر این مهم صحه می‌گذارد.
از سوی دیگر در حالی دولت تجمع و راه‌پیمایی کارگران را به رسمیت نمی‌شناسد که اصل ۲۷ قانون اساسی جمهوری اسلامی، به این مهم تاکید ورزیده است. بایستی اشاره کرد که در سال‌های اخیر کمیسیون ماده‌ی ۱۰ احزاب با نادیده گرفتن این اصل از قانون اساسی به بهانه‌های مختلف از برگزاری راهپیمایی صنفی کارگران جلوگیری می‌کند.
در رابطه با صدور احکام متعدد اعدام توسط دستگاه قضایی جمهوری اسلامی، ماده‌ی ۳ اعلامیه جهانی حقوق بشر و بند ۱ ماده‌ی ۶ اعلامیه حقوق مدنی-سیاسی، هشدار می‌دهند که حق زندگی، از حقوق ذاتی هر انسان به حساب می‌آید و این حق بایستی به موجب قانون نیز حمایت شود. بند ۲ ماده‌ی ۱ دومین پروتکل اختیاری میثاق بین المللی حقوق سیاسی و مدنی به منظور الغای مجازات مرگ هم اقدامات لازم را در جهت منسوخ کردن مجازات مرگ در قلمرو قضائی را، به کشورها گوشزد می‌کند.
علاوه بر این باید اشاره داشت که در حالی امروزه، در بسیاری از کشورهای جهان صدور و یا اجرای احکام اعدام برای افراد زیر ۱۸ منسوخ شده است که کماکان در ایران با چنین نقض آشکار حقوقی مواجه هستیم. بند ۱ ماده ۶ کنوانسیون حقوق کودک، بخش الف ماده‌ی ۳۷ کنوانسیون حقوق کودک و ماده‌ی ۳ قطعنامه‌ی حمایت از حقوق محکومان به مرگ از جمله مقاوله نامه‌های بین المللی هستند که بر این مهم که افرادی که در زمان ارتکاب به جرم کمتر از ١٨ سال دارند، نباید به مرگ محکوم شوند، تاکید می‌نمایند.
اجرای حکم شلاق برای زندانیان سیاسی و یا شهروندان که بعضاً در ملاءعام هم صورت می‌گیرد، علاوه بر اینکه فی نفسه از مصادیق بارز شکنجه است موضوعی است که بی تردید هتك حرمت و حيثيت محکومان را نشانه می‌گیرد.
در آخر هم باید اشاره کرد که بر پایه‌ی بند ۱ ماده ۱۱ میثاق بین المللی حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، حق‌ هر کس‌ به‌ داشتن‌ سطح‌ زندگی‌ کافی‌ برای‌ خود و خانواده‌اش‌ شامل‌ خوراک‌ ـ پوشاک‌ و مسکن‌ کافی‌ همچنین‌ بهبود مداوم‌ شرایط‌ زندگی‌ به‌ رسمیت‌ شناخته شود. در همین خصوص اصل ۳۱ قانون اساسی جمهوری اسلامی نیز به داشتن مسکن متناسب با نیاز، تاکید دارد و می‌افزاید که دولت موظف است که با رعایت اولویت برای آن ها که نیازمند ترند خصوصا روستانشینان و کارگران زمینه ی اجرای این اصل را فراهم کند.
مقدمه آمار
بر اساس گزارش‌های گردآوری شده از سوی نهاد آمار، نشر و آثار مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، در محدوده زمانی فروردین ماه سال ۱۳۹۱ تعداد ۱۲۶ گزارش از سوی حداقل ۳۶ منبع خبری یا حقوقی انتشار یافته است.
در بررسی موردی ۱۲۶ گزارش فروردین ماه، تعداد ۹۱۳۹ مورد نقض حقوق که ۵۶۳۰ مورد آن نقض مستقیم حقوق بنیادین بشر با حضور آمر در تطبیق با اعلامیه جهانی حقوق بشر و تعداد ۳۵۰۹ مورد آن نقض حقوقی است که در عین وجود معاهدات بین المللی، نقض بنیادین حقوق بشر محسوب نمی‌شود؛ ارزیابی شده است.
عمده موارد نقض حقوقی که علیرغم تاثیر مستقیم از سیاستگذاری‌های حکومت، اقدام مستقیم و منظم نقض حقوق بشر را در بر نمی‌گیرد، در حوزه کارگری بوده است و حقوقی از قبیل اخراج، تعلیق و یا بیکاری کارگران پس از تعطیلی کارخانه رخ داده است.
بدیهی است گزارش‌هایی که در پی می‌آید با توجه به عدم اجازه دولت ایران به فعالیت مدافعان حقوق بشر تنها بخش کوچکی از نقض سیستماتیک حقوق بشر در ایران است. در موضوع میزان خطای گزارش که حداکثر ۳ درصد در بحث منابع برآورد می‌شود باید اشاره کرد که ارگانهای خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران میزان ۴۱ درصد گزارش‌های این ماه را ارائه و مستند کرده‌اند، رسانه‌های حکومتی یا نزدیک به دولت میزان ۳۰ درصد و سایر منابع خبری-حقوقی غیر دولتی ۲۹ درصد گزارش‌ها را منتشر کرده‌اند که بدیهی است بخش آمار مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران امکان زیادی برای مستند کردن گزارش‌های سایر گروه‌های خبری یا حقوقی را ندارد و در این حوزه حسب تجربه و شناخت خود عمل می‌کند.
"در حال حاضر در گزارشی که پیش رو است، میزان موارد نقض حقوق نسبت به ماه مشابه سال قبل ۲۰% کاهش و نسبت به ماه قبل نیز ۳۴% کاهش داشته است."
مشروح آمار
کارگری:
در فروردین ماه سال جاری ۲۱ گزارش در مورد نقض حقوق کارگران توسط واحد آمار، نشر و آثار مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران به ثبت رسید که تعداد ۱۳ گزارش از آن گزارش‌هایی را در بر می‌گرفت که مستقیماً نقض حقوق بشر نبوده ولی مرتبط به سیاستگذاری‌های حکومت و همینطور حقوق مدنی است. مجموع موردی این نقض حقوق بالغ بر ۸۸۵۶ مورد است.
بر اساس این گزارش‌ها ۲۳۵۹ کارگر به دلیل تعطیلی کارخانه و یا تعدیل نیرو از کار اخراج شدند، در مجموع ۸ ماه از حقوق کارگران در شرکت‌ها و کارخانجات مختلف با تعویق همراه بوده است.
بر اثر سوانح در محل کار به دلیل فقدان ایمنی شغلی ۶ کارگر جان خود را از دست دادن و  ۲۰ تن نیز مصدوم شدند از سوی دیگر دستگاه قضایی کشور ۱ تن را به ۷۲ ماه حبس تعزیری محکوم کرد.
"طبق آمار فوق و با مقایسه آن در ماه مشابه سال قبل نقض حقوق کارگران ۱۶% نسبت به سال گذشته افزایش داشته است، هم چنین نسبت به ماه پیش نیز شاهد افزایش ۱۳% بوده ایم."
اقلیت‌های مذهبی:
در ماه گذشته از مجموع ۸ گزارش ثبت شده، تعداد ۱۰ مورد نقض حقوق اقلیت‌های مذهبی در ایران توسط واحد آمار، نشر و آثار مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران استخراج شد.
بخشی از این آمار مربوط به بازداشت ۶ تن از شهروندان بهایی بوده است هم چنین ۱ تن از اقلییت‌های مذهبی به ۲۴ ماه حبس تعزیری و ۳۶ ماه حبس تعلیقی محکوم شد.
هم چنین ۲ تن از اقلییت های مذهبی به نهاد های امنیتی و یا قضایی احضار شدند.
"طبق آمار فوق و با مقایسه آن در ماه مشابه سال قبل نقض حقوق اقلیت‌های مذهبی ۴۶% نسبت به سال گذشته کاهش داشته است، هم چنین نسبت به ماه پیش نیز شاهد کاهش ۶۹% بوده ایم."
اقلیت‌های قومی-ملی:
در ماه گذشته از مجموع ۷ گزارش ثبت شده، تعداد ۲۵ مورد نقض حقوق اقلیت‌های قومی در ایران توسط واحد آمار، نشر و آثار مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران استخراج شد.
از این تعداد می‌توان به بازداشت ۲۳ شهروند و محکومیت ۲ تن از سوی دستگاه قضایی به ۱۶۲ ماه حبس تعزیری اشاره داشت.
"طبق آمار فوق و با مقایسه آن در ماه مشابه سال قبل نقض حقوق اقلیت‌های قومی ۷۰% نسبت به سال گذشته کاهش داشته است، هم چنین نسبت به ماه پیش نیز کاهش ۴۱% را شاهد بوده‌ایم."
اصناف:
در ماه گذشته از مجموع ۱ گزارش ثبت شده، تعداد ۱ مورد نقض حقوق اصناف در ایران توسط واحد آمار، نشر و آثار مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران استخراج شد.
تجمع صنفی معلمان حق التدریسی در مقابل مجلس جهت تبدیل استخدام قراردادی به رسمی تنها مورد نقض حقوق معلمان در طی فروردین ماه بوده است.
"طبق آمار فوق و با مقایسه آن در ماه مشابه سال قبل نقض حقوق اصناف ۷۵% نسبت به سال گذشته کاهش داشته است، هم چنین نسبت به ماه پیش نیز کاهش ۸% را شاهد بوده‌ایم."
فرهنگی:
در ماه گذشته از مجموع ۷ گزارش ثبت شده، تعداد ۱۱ مورد نقض حقوق فرهنگی در ایران توسط واحد آمار، نشر و آثار مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران استخراج شد.
در این حوزه بایستی تخریب یک اثر فرهنگی، محاکمه یک فعال فرهنگی، پلمپ یک مکان فرهنگی اشاره داشت، هم چنین ممانعت از نشر سه اثر فرهنگی و محکومیت ۵ تن از فعالین فرهنگی به ۱۳۲ ماه حبس تعزیری از جمله موارد نقض حقوق فرهنگی در طی این ماه بوده است.
"طبق آمار فوق و با مقایسه آن در ماه مشابه سال قبل نقض حقوق فرهنگی نسبت به سال گذشته تغییری نداشته است. هم چنین نسبت به ماه پیش نیز افزایش ۵۷% را شاهد بوده‌ایم."
زنان:
در ماه گذشته از مجموع ۱ گزارش ثبت شده، تعداد ۲ مورد نقض حقوق زنان در ایران توسط واحد آمار، نشر و آثار مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران استخراج شد.
"طبق آمار فوق و با مقایسه آن در ماه مشابه سال قبل نقض حقوق زنان ۷۵% نسبت به سال گذشته کاهش داشته است، هم چنین نسبت به ماه پیش نیز کاهش ۶۶% را شاهد بوده ایم."
کودکان:
در ماه گذشته از مجموع ۳ گزارش ثبت شده، تعداد ۴ مورد نقض حقوق کودکان در ایران توسط واحد آمار، نشر و آثار مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران استخراج شد.
در این رسته دو نوجوان از سوی دادگاه به اعدام محکوم شدند و یک کودک نیست پس از تجاوز به قتل رسیده است.
"طبق آمار فوق و با مقایسه آن در ماه مشابه سال قبل نقض حقوق کودکان ۲۰% نسبت به سال گذشته کاهش داشته است، هم چنین نسبت به ماه پیش نیز کاهش ۳۳% را شاهد بوده ایم."
اعدام:
در ماه گذشته از مجموع ۱۳ گزارش ثبت شده، تعداد ۳۵ مورد صدور و اجرای حکم اعدام در زندان ها و یا در ملاء عام توسط واحد آمار، نشر و آثار مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران استخراج شد.
در فروردین ماه سال جاری، حسب گزارشات به ثبت رسیده، ۱۱ شهروند به اتهام‌های مواد مخدر، قتل، سرقت مسلحانه به اعدام محکوم شدند و ۲۳ زندانی نیز بر اساس اتهام جرایم مواد مخدر اعدام شدند.
۱ تن از محکومین نیز به اتهام انجام عمل شنیع در ملاء عام اعدام شدند.
"طبق آمار فوق و با مقایسه آن در ماه مشابه سال قبل صدور و اجرای حکم اعدام نسبت به سال گذشته تغییری نداشته است، هم چنین نسبت به ماه پیش نیز کاهش ۳% را شاهد بوده‌ایم."
دانشجویان:
در ماه گذشته از مجموع ۶ گزارش ثبت شده، تعداد ۲۰ مورد نقض حقوق دانشجویان در ایران توسط واحد آمار، نشر و آثار مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران استخراج شد.
بر اساس این گزارش یک دانشجو بازداشت و یک تشکل دانشجویی پلمپ شد، ۲ دانشجو از حق تحصیل محروم شدند و ۱۵ تن نیز از خوابگاه اخراج شدند.
هم چنین یک دانشجو از سوی دستگاه قضایی به ۱۰۸ ماه حبس تعزیری محکوم شد.
"طبق آمار فوق و با مقایسه آن در ماه مشابه سال قبل نقض حقوق آکادمیک ۴۵% نسبت به سال گذشته کاهش داشته است، هم چنین نسبت به ماه پیش نیز کاهش ۶% را شاهد بوده ایم."
زندانیان:
در ماه گذشته از مجموع ۳۶ گزارش ثبت شده، تعداد ۱۴۱ مورد نقض حقوق زندانیان در ایران توسط واحد آمار، نشر و آثار مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران استخراج شد.
این تعداد گزارش مربوط به ۱۸ مورد شکنجه و یا ضرب و شتم زندانیان، ۱۵ مورد عدم رسیدگی پزشکی، ۱۱ مورد اعمال محدودیت مضاعف، ۷ مورد نقل و انتقال اجباری و ۱۲ مورد اعمال فشار و تهدید زندانیان بود.
هم چنین ۲۳ مورد بلاتکلیفی و ۳ مورد اعتصاب غذا نیز از دیگر موارد نقض حقوق زندانیان لحاظ شده است.
"طبق آمار فوق و با مقایسه آن در ماه مشابه سال قبل نقض حقوق زندانیان ۵% نسبت به سال گذشته افزایش داشته است، هم چنین نسبت به ماه پیش نیز کاهش ۲۰% را شاهد بوده‌ایم."
اندیشه و بیان:
در ماه گذشته از مجموع ۲۳ گزارش ثبت شده، تعداد ۲۳ مورد نقض حقوق در حوزه اندیشه و بیان توسط واحد آمار، نشر و آثار مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران استخراج شد.
بر اساس این آمار ۱۲ تن از فعالین در این حوزه بازداشت، ۴ تن احضار به اطلاعات و دادگاه انقلاب و ۱ نفر دیگر نیز در دادگاه مورد محاکمه قرار گرفتند. همینطور ۱۱ تن از فعالین نیز جمعا به ۴۶۷ ماه حبس تعزیری، ۳۶ ماه حبس تعلیقی ۱۰ میلیون ریال جزای نقدی و ۵۰ ضربه شلاق محکوم شدند.
"طبق آمار فوق و با مقایسه آن در ماه مشابه سال قبل نقض حقوق اندیشه و بیان ۳۴% نسبت به سال گذشته کاهش داشته است، هم چنین نسبت به ماه پیش نیز کاهش ۵۵% را شاهد بوده‌ایم."





بررسی آماری
نمودار‌ها
نمودار زیر مقایسه گزارش ماهانه بر اساس گستره رسته‌ها در فروردین ماه ۱۳۹۱ است، همانطور که در ذیل مشاهده می‌کنید، زندانیان با ۳۶% و حوزه کارگری با ۱۹% به ترتیب در رتبه اول و دوم تعداد موارد گزارش شده از سوی گزارشگران حقوق بشر قرار دارند.
در ادامه می‌توانید نمودار دایره‌ای مربوط به مقایسه استان‌ها و حجم گزارشات ثبت شده که رابطه مستقیمی با توان گزارشگران حقوق بشر در ایران دارد را مشاهده نمائید.

در پایان برای مقایسه آماری فروردین ۹۱ با ماه مشابه سال قبل و ماه قبل، به نمودار ذیل توجه کنید.

۵.۲.۹۱

انجمن جهانی قلم خواهان آزادی محمد سلیمانی‌نیا شد



 انجمن جهانی قلم (پن) با انتشار بیانیه‌ای خواهان آزادی فوری و بی‌قید و شرط محمد سلیمانی‌نیا، مترجم و متخصص اینترنت در ایران شد.

انجمن جهانی قلم در بیانیه‌ای که روز گذشته ۳۱ فروردین (۱۹ آوریل) منتشر کرده بازداشت محمد سلیمانی‌نیا، مترجم رمان «عطر سنبل، عطر کاج»، مدیر سایت یو٢۴ شبکه اجتماعی متخصصان ایرانی و طراح بسیاری از سایت‌های انجمن‌های جامعه مدنی را محکوم کرده است. محمد سلیمانی‌نیا روز ۲۰ دی ماه سال گذشته توسط وزارت اطلاعات ایران بازداشت شد و نزدیک به دو ماه هیچ کس از محل نگهداری او اطلاعی نداشت.

پس از گذشت نزدیک به دو ماه سلیمانی‌نیا در اعتراض به شرایط نامعلوم، طولانی‌شدن دوران انفرادی و قطع هرگونه ارتباط با دنیای خارج از زندان دست به اعتصاب غذا زد.

انجمن جهانی قلم نگرانی خود را نسبت به زیر پا گذاشتن ماده ۱۹ میثاق بین‌المللی حقوق مدنی و سیاسی که از سوی حکومت ایران نیز امضا شده است، ابراز داشت.

میثاق بین‌المللی حقوق مدنی و سیاسی یکی از پیمان‌های سازمان ملل متحد بر پایه اعلامیه جهانی حقوق بشر است که از سال ۱۹۷۶ میلادی لازم‌الاجرا شد.

ماده ۱۹ میثاق بین‌المللی حقوق مدنی و سیاسی مربوط به آزادی بیان است و در آن آمده است: «هر کس حق آزادی بیان دارد. این حق شامل آزادی کسب دانش، گرفتن و دادن اطلاعات و هر نوع عقایدی، بدون توجه به چگونگی ارائه آن به‌طور زبانی یا نوشتاری یا چاپی و در شکل هنری یا به هر وسیله دیگری که خود انتخاب می‌کند، می‌باشد.»

انجمن جهانی قلم نوشته است بر اساس اطلاعاتی که به این انجمن رسیده، محمد سلیمانی‌نیا، ۳۹ سال دارد و به‌هنگام دستگیری توسط مأموران امنیتی برای پاسخگویی به سئوالات آنان به دادگاه انقلاب اسلامی تهران رفته بود. وی از آن‌جا به‌همراه مأموران برای بازرسی خانه‌اش به کرج رفت که در این بازرسی مأموران امنیتی مدارک و اطلاعات کامپیوتری وی را ضبط کرده‌اند.

انجمن جهانی قلم وضعیت جسمانی این زندانی را به‌دلیل اعتصاب غذایی که نزدیک به سه هفته پیش آغاز کرد نگران‌کننده عنوان کرده است.

این انجمن از همه خواسته است تا اعتراض خود به بازداشت محمد سلیمانی‌نیا را در نامه‌هایی به آیت‌الله صادق لاریجانی، رئیس قوه قضائیه ایران، محمود احمدی‌نژاد، رئیس جمهور ایران و نمایندگی‌های جمهوری اسلامی در کشورهای مختلف ارسال کنند.

روز پنج‌شنبه ۲۴ فروردین (۱۲ آوریل) نیز سازمان گزارشگران بدون مرز با انتشار بیانیه‌ای ادامه بازداشت محمد سلیمانی‌نیا را محکوم کرد و خواهان آزادی فوری وی شد.

سازمان گزارشگران بدون مرز نوشت سلیمانی‌نیا پیش از بازداشت بار‌ها از سوی وزارت اطلاعات ایران احضار شده بود تا کنترل سایت‌های تحت مدیریتش را در اختیار مأموران این سازمان قرار دهد.

این سازمان بین‌المللی مدافع آزادی بیان، سلیمانی‌نیا را «قربانی طرح اینترنت ملی» در ایران نامید و نوشت وزارت اطلاعات از وی خواسته بود تا با آن‌ها همکاری کند اما وی حاضر به این کار نشد.

۳.۲.۹۱

گزارشات موضوعی سالانه نقض حقوق بشر در ایران



 نهاد آمار،نشر و آثار مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران طبق روال کاری خود در طی ۳ سال گذشته و رسالتی که برای خود تعریف نموده، با آغاز سال جدید، اقدام به انتشار گزارش سالانه‌ی نقض حقوق بشر در ایران نموده است.
این گزارش در حالی منتشر شده است که نقض سیستماتیک حقوق بشر در ایران توسط جمهوری اسلامی، که ممانعت از گردش آزاد اطلاعات را هم شامل می‌شود، طبعاً راه‌های گزارشگری و اطلاع رسانی در این حوزه را هم دشوار نموده است. در چنین شرایطی بدیهی ست که به رغم تلاش‌های شبانه روزی گروه‌ها و افراد فعال در این عرصه، بخش اعظمی از وقایع از حوزه‌ی دید ایشان مستتر می‌ماند.
از این رو مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران تاکید می‌کند که این گزارشات نمایانگر کارنامه‌ی کامل جمهوری اسلامی در قبال وضعیت اسفبار حقوق بشر در ایران نیست، بلکه نظر به محدودیت فعالیت فعالان حقوق بشر در داخل کشور، از یک طرف بیانگر توانمندی آن‌ها در شرایط سرکوب و سانسور بوده و از طرف دیگر تنها بخشی از کل واقعیت نقض حقوق بشر در ایران را مستند و منعکس می سازد. بر همین اساس آسیب شناسی‌ای صورت گرفته که بر مبنای آن مخاطب درخواهد یافت فعالیت در حوزه‌ی مذکور در چه مناطقی از کشور قوی‌تر و در کدام نواحی ضعیف‌تر است.
بر حسب این بخش، اگر پایتخت (تهران) بیش‌ترین موارد مطرح شده در این گزارش را در مقابل استان‌هایی نظیر خراسان جنوبی، کهگیلویه و بویراحمد، ایلام و بوشهر به خود اختصاص داده، هرگز اثبات کننده‌ی این نیست که در چنین استان‌هایی وضعیت نقض حقوق بشر بحرانی نیست، که لازم است در آینده تقویت گزارشگری در چنین استان‌هایی در اولویت کاری فعالین حقوق بشر قرار گیرد.
این گزارش که در درجه‌ی اول هدف اطلاع رسانی و مستند سازی موارد نقض حقوق بشر به منظور روشن کردن افکار عمومی و تمرکز توجهات را دنبال می‌کند، تلاشی است جهت زمینه سازی اجرای درست عدالت در آینده‌ی نامعلوم و همینطور حقیقت یابی‌، که بتوان بر اساس آن محکومیت‌های بین المللی را زمینه سازی کرده تا از ادامه‌ی نقض حقوق بشر جلوگیری شود.
این گزارش که تازه‌ترین آمار و تحلیل از موارد نقض حقوق بشر در سال ۱۳۹۰ را در بر می‌گیرد، شامل ۷ بخش عمده است که در ۳۹ کتابچه و در ۹۳۷ صفحه منتشر شده است.
در بخش "آمار" ی علاوه بر جمع آوری و خلاصه سازی و ارائه‌ی داده‌های کمی، سعی شده که این داده‌ها با بهره گیری از اشکال متعدد، منجمله جداول و نمودارها مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد تا نتیجه گیری با سهولت بیش‌تری به دست آید. این آمارها با تلاش شبانه روزی افراد فعال در بخش‌های مختلف مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران و با در نظر گرفتن حداکثر ۱ تا ۳ درصد خطا ارائه شده است.
بخش "تفصیلی" نیز که به عبارتی می‌توان گفت، مرجع تمامی گزارشات محسوب می‌شود، وقایع را به شکل مفصل و با ذکر منبع و تاریخ مورد بازخوانی قرار داده است.
گزارش سالانه‌ی مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، هم‌چنین دو بخش جداگانه‌ی دیگر، با تمرکز بر "بازداشت شدگان" در سال ۱۳۹۰ و "محکومین" که به احکام صادره شده‌ی تعزیری، تعلیقی، محرومیت و غیره در دادگاه‌های بدوی و قطعی (تجدید نظر، دیوان عالی و...) در این سال می‌پردازد؛ نیز در بر می‌گیرد.
در بخش بازداشت شدگان که به دستگیری ۱۶۷۱ فعال در حوزه‌های مختلف مرتبط است، اسامی ۱۰۱۰ مورد با ذکر جزئیات مطرح شده و ۶۶۱ مورد آن به صورت بازداشت فله‌ای یا بدون مشخص شدن هویت فرد بازداشت شده بوده است.
در بخش محکومین هم مضاف بر اشاره به محکومیت ۶۲۸ تن از فعالین در حوزه‌های مختلف سیاسی- مدنی، به ۴۷۰ مورد آن به صورت جزئی‌تر پرداخته شده است.
با استناد به این قسمت از گزارش، شعبات ۲۶، ۲۸ و ۱۵ دادگاه انقلاب تهران که ریاست آن‌ها به ترتیب بر عهده‌ی یحیی پیرعباسی، محمد مقیسه و ابوالقاسم صلواتی است، بیش‌ترین احکام را برای فعالین در حوزه‌های مختلف فعالیت‌های سیاسی- مدنی در پایتخت صادر کرده‌اند. در این بین قاضی پیرعباسی با صدور ۳۶ مورد حکم محکومیت، رکورد دار نقض حقوق بشر در بین قضات شاغل در جمهوری اسلامی است.
هرچند که پیش از آن شایسته است از قاضی کیانوش شکوه‌تازه، رئیس شعبه‌ی ۱۰۴ دادگاه عمومی تبریز نام برده شود که دستکم ۱۲۸ تن از شهروندان و فعالین آذربایجانی در تبریز را محاکمه و ۴۳ تن از ایشان را محکوم نموده است.
این در حالیست که دادگاه‌های بدوی انقلاب دستکم برای ۱۸ نفر در حوزه‌های مختلف نیز حکم مرگ صادر کرده‌اند. بهنام رحیمی، اصغر رحیمی، یاور رحیمی، مختار رحیمی و بهمن رحیمی از سوی شعبه‌ی ۲۸ دادگاه انقلاب تهران به جرم «عضویت در گروه سلفی» و «اقدامات تروریستی»، وحید اصغری و مهدی علیزاده با رای شعبه‌ی ۲۶ دادگاه انقلاب تهران و به جرم «راه اندازی و هدایت سایت‌ها و مطالبی با محتوای پورنوگرافی»، امیر میرزایی حکمتی از طرف شعبه‌ی ۱۵ دادگاه انقلاب تهران و به اتهام «جاسوسی برای سازمان سیا»، غلامرضا خسروی بر پایه‌ی حکم شعبه‌ی ۲۶ و به جرم «ارتباط با سازمان مجاهدین خلق ایران»، عبدالرحمان حیدری، طه حیدری، جمشید حیدری، منصور حیدری و امیر معاوی از جانب دادگاه انقلاب اهواز و به جرم «تیراندازی به سمت ماموران امنیتی»، رضا اسماعیلی مامدی از سوی دادگاه انقلاب سلماس و به جرم «عضویت و همکاری با حزب حیات آزاد کردستان (پژاک)»، علی افشاری و حبیب افشاری و هم‌چنین بهروز آلخانی سه تن از فعالین سیاسی‌ که به جرم «عضویت و همکاری با یکی از احزاب کُردی» در دادگاه‌های انقلاب استان آذربایجان غربی به اعدام محکوم شده‌اند، اسامی این محکومین است.
احکام اعدام سعید ملک پور، زانیار مرادی و لقمان مرادی هم در دیوان عالی کشور تایید شده است.
پنجمین بخش از گزارش سالانه‌ی مذکور نیز که به تفکیک ماه‌ ارائه شده، شامل ۱۲ کتابچه می‌باشد که وقایع نقض حقوق بشر در کشور را از فروردین تا اسفندماه سال ۱۳۹۰ شرح می‌دهد.
قسمت ششم هم متشکل از ۱۱ کتابچه است که به صورت موضوعی حوزه‌های کارگران، اصناف، اعدام، اقلیت‌های مذهبی، اقلیت‌های ملی، اندیشه و بیان، دانشجویان، زنان، زندانیان، فرهنگی و کودکان را به عنوان عمده محورهای گزارشگری نقض حقوق دسته بندی و تبیین نموده است.
آخرین بخش گزارش سالانه‌ی مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران نیز مربوط به گزارشات ماهانه است که در آن مباحث از لحاظ آماری و حقوقی مورد بررسی قرار شده‌اند.
بر پایه‌ی گزارش سالانه‌ی اعدام مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، در سال ۱۳۹۰، ۴۵۶ شهروند در استان‌های مختلف کشور از راه حلق آویز اعدام شده‌اند و از این تعداد ۸۲ نفر در ملاء عام به دار آویخته شده‌اند که این مهم خود از مصادیق بارز بازتولید خشونت در جامعه محسوب می‌شود. از سویی ۷۱ درصد از گزارشات اعدام را منابع دولتی و ۲۹ درصد را که به صورت مخفیافه بوده، منابع مستقل حقوق بشری تایید کرده‌اند.
از این تعداد سه زندانی سیاسی به نام‌های «عزیز خاک زاد»، «خداداد رشیدی»، «عبدالحمید ریگی» که پیش‌تر از سوی شعب مختلف دادگاه‌ انقلاب به اتهام اقدام علیه امنیت ملی محارب شناخته شده بودند، به دار آویخته شدند و ۴ تن دیگر هم علی‌رغم قرار نگرفتن در حوزه‌ی زندانیان سیاسی، به اتهام محاربه اعدام شدند. دیگر اعدام شدگان با اتهاماتی نظیر جرایم مربوط به مواد مخدر، قتل، تجاوز، سرقت مسلحانه، رابطه‌ی نامشروع و لواط (هم‌جنسگرایی) روبه‌رو بوده‌اند.
در همین خصوص ۵۲۳ زندانی نیز با احکام مرگ از سوی دستگاه قضایی مواجه شدند.
بر اساس گزارش سالانه‌ی کارگران نیز در سال گذشته دستکم ۷۵ مورد اعتصاب کارگری گزارش شده که فروردین ماه ۹۰ بیش‌ترین آمار اعتصابات کارگری را به خود اختصاص داده است، ۴۴۵۲۵ کارگر از کار اخراج یا تعدیل شده‌اند و ۱۸۳ نفر به دلیل نبود ایمنی کافی در حین کار، دچار آسیب جسمانی شده و یا جان خود را از دست دادند. بازداشت ۴۵ فعال کارگری و احضار ۴۳ تن دیگر از ایشان در سال ۹۰ نیز از دیگر موارد اهم این گزارش به حساب می‌آید.
در گزارش سالانه‌ی زندانیان نیز آمده است که «محسن دکمه‌چی» (عدم رسیدگی پزشکی)، «هدی صابر (اعتصاب غذا)» و «ناصر خانی‌زاده» (عدم رسیدگی پزشکی) جان باختند. ۱۰۹ مورد اعتصاب غذای زندانیان به دلایلی نظیر اعتراض به بلاتکلیفی و یا شرایط نامطلوب زندان‌ها هم از دیگر موارد برجسته‌ی این گزارش شمرده می‌شود.
از دیگر موارد قابل توجه در گزارش سالانه‌ی مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، صدور و یا اجرای حکم اعدام ۴ نوجوان بزهکار بود که در حین ارتکاب جرم کمتر از ۱۸ سال سن داشته‌اند. این در حالیست، که پس از آنکه قانون مجازات اسلامی، سرانجام در دی ماه سال گذشته توسط شورای نگهبان تایید شد، سخنگوی کمیسیون حقوقی و قضایی مجلس مدعی شد که مجازات قصاص برای افراد زیر ۱۸ سال بر اساس این قانون ممنوع شده است. هرچند که بر پایه‌ی ماده‌ی ۹۰ این قانون، اگر افراد بالغ کمتر از ۱۸ سال، ماهیت جرم انجام شده و یا حرمت آن را درک نکرده باشند و یا در رشد کمال و عقل آن‌ها شبهه وجود داشته باشد، از قصاص معاف می‌شود، اما اگر پزشکی قانونی و قاضی رای به خلاف این دهد، اعدام هم‌چنان پابرجا خواهد بود. جدا از این، قانون مورد اشاره، کماکان ابهاماتی در خصوص احتساب سن افراد به شمسی یا قمری باقی گذاشته است.

گزارش آماری:

در این گزارش که در نوع خود بی‌سابقه است، تلاش شده است در کنار اعلام آمار‌ها و استفاده از اشکال برای بیان میزان ثبت شده نقض حقوق بشر در ایران به توانمندی‌های گروههای مدافع حقوق بشر بر اساس حوزه کاری یا جغرافیایی نیز پرداخته شود.

بنابراین فرد مطالعه کننده متوجه خواهد شد گروههای مدافع حقوق بشر در چه مناطقی از کشور فعال‌تر هستند یا در چه مناطقی ضعیف هستند و همینطور در چه حوزه‌هایی گزارشگری فعالانه صورت می‌گیرد. این مهم می‌تواند با ایجاد امکان تجزیه و تحلیل بیشتر برای مدافعان حقوق بشر به بهبود وضعیت حقوق بشر در ایران کمک کند.


اسامی بازداشت شدگان سال ۱۳۹۰:

در طی یکسال گذشته نیروهای امنیتی ۱۶۷۱ شهروند را بازداشت نموده‌اند که از این تعداد ۱۰۱۰مورد آن به صورت موردی و ۶۶۱ مورد آن به صورت بازداشت فله‌ای یا بدون مشخص شدن هویت بازداشت شده بوده است.

در گزارش پیش رو اسامی و مشخصات ۱۰۱۰شهروند بازداشت شده سال ۱۳۹۰که هویت آن‌ها از سوی گروههای مدافع حقوق بشر مخابره شده و توسط نهاد آمار، نشر و آثار مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران گردآوری شده می‌آید.

پرسش نوری زاد از رهبری: چرا همه چیز را به اراده فرد خود بند کرده اید؟


با انتقاد ازعقب ماندگی ها ر و ناهنجاری های کشور


محمد نوری زاد در ادامه گفت و گوی خود با کلمه که بخش اول و دوم آن هفته ی گذشته منتشر شد، با اشاره به اینکه  تا به حال به اینکه هیچ پاسخی از طرف رهبری دریافت نکردم و بهمین دلیل از ایشان بسیار گله مندم می گوید: بیست و چهار نامه ی من حداقل بیست و چهار سلام با خود داشت. ایشان علاوه برمقامی که بعنوان رهبری دارند، یک عالم اسلامی هستند. و می دانند ابتدایی ترین منازل انسانی و اسلامی را با ادب و ادب ورزی باید طی کرد. حتماً می دانند که اگر سلام مستحب است پاسخش واجب است. انصاف این بود که ایشان نه به محتوا بلکه به این بیست و چهار سلام من جواب می دادند.

به گزارش کلمه، این مستند ساز و جهادگر دوران دفاع مقدس در این گفتگو با طرح این سوال که چرا رهبری تمامی سرنخ های حساس کشور را حتی تعیین تکلیف زندانیان سیاسی را به اراده ی فردی خویش بند کرده اند؟ ادامه می دهد: چرا در دل بسیجیان خوش نام سال های جنگ به اختراع جماعتی با همین نام دست برده اند که این جماعت به هیچ اصلی از اصول انسانی مقید نیستند و جز فحاشی و ضرب و شتم و تخریب و به هم زدن اوضاع بدیهی امور ندارند؟ و چرا داستان پرونده ی حمله ی این اوباشان مذهبی به کوی دانشگاه و به منزل معترضان به سرانجام نرسیده است؟ چرا روند کلی کشور بجای این که مطلوب عقلا و عقلگرایی باشد، مطلوب مداحان و فریبکاران و ریاکاران و رانت خواران شده است؟

این گفت و گو به شرح زیر است:

گفتید داستان ساخت مصلای تهران داستان جمهوری اسلامی است. شاید از این زاویه که این مصلا بودجه ی فراوانی (حدوداً ده برابر یک مصلا با همین زیربنا و نقشه و مصالح) صرف کرده و هنوز دست نیازش دراز است. یا این مصلا باید نهایتاَ در مدت پنج سال ساخته و افتتاح می شد اما می بینیم بعد از سی و یکی دو سال هنوز ناتمام است. با تشبیه جمهوری اسلامی به مصلای تهران آیا منظور شما به هدر رفتن سرمایه ها و زمان در این کشور است؟

این هدر رفتن سرمایه ها و زمان البته یک بخش اساسی منظور من در این مثال است اما نه همه ی آن. گاه ممکن است شما درگیر حادثه و مشکلی شوید که وقوع آن از اراده ی شما خارج است و سرمایه های شما را و زمان شما را مصروف خود می کند. اینجا ای بسا شما مقصر نباشید. که چرا پول و زمان را صرف کرده اید و به صورت ظاهر چیز زیادی عایدتان نشده. مثل سال های جنگ. اگرچه در آن سال ها هم می شد به جای اداره ی عارفانه ی جنگ، به اداره ی عاقلانه ی آن همت کرد، اما با وقوع ناخواسته ی آن، هم سرمایه های پولی و انسانی ما از دست رفت و هم ما برای آبادانی و ساخت این کشورزمان را از دست دادیم. کار دیگری هم نمی شد کرد. وقتی کشوری درگیر جنگی ناخواسته می شود باید همه ی کارهایش را زمین بگذارد و به همان بپردازد. کمترین غفلت در اینجا موجب خسارت های تاریخی می شود.

اما قصد من به آن سوترِ این هدر شدن سرمایه و زمان اشاره دارد. اگر بخواهم تعارف را کنار بگذارم باید بگویم ما به کارناوال هدردادن سرمایه و زمان در مثال مصلای تهران، دو هیولای مخوف داخل کردیم. یکی هیولای بلاهت، یکی هم هیولایی که دردزدی و فریب و نامردی برای خود دم و دستگاهی دارد و خنده دار این که به ازای دزدی های آشکارش، خود را مجاهد و سرباز و خدمتگزار و مردمی نیز می داند و به کمتر از بهشت خدا هم راضی نیست.

در داستان مصلا، یک سوژه ی مذهبی بساطی فراهم می کند که جماعتی به نان و نوا برسند. شما فاکتور دزدی را از مصلای تهران حذف کنید ببینید چه عامل دیگری می تواند مانع برنامه ریزی و ساخت بهنگام این مصلا شود؟ انگار جماعتی در این سالها وارد چرخه ی ساخت مصلای تهران می شده اند با جیب های دراز. یک آجر برمی داشتند و در جایی روی زمین می گذاشتند و بلافاصله یک مشت پول بی زبان می تپاندند داخل همان جیب دراز. بعد یک آجر دیگر روی آجر قبلی می گذاشتند باز یک کپه پول می فشردند داخل جیب سیری ناپذیرشان. بدون آنکه نظارتی در کار باشد یا اساساً دستگاهی جرأت و توان نظارت بر تشکیلاتی مثل قرارگاه خاتم الانبیا را داشته باشد. شب های جمعه هم در همان خاک و خل و در هیبت پسران پیغمبر یک هیاهویی سر می دادند و دعای کمیلی برگزار می کردند تا کسی جرأت نکند به این دراز دزدان چپ نگاه کند. منظور من از انطباق داستان مصلا با داستان انقلاب، آمیختگی سوژه های مذهبی است با دو عامل. یکی بلاهت یکی هم دزدی وفریب. که این شابلون بلاهت و دزدی و فریب را می شود در بسیاری از طرح ها و پروژه ها بکار برد و همین نتیجه را گرفت.

دقیقاً مثل چی؟

من صراحتاً بگویم داستان پرتاب ماهواره ی امید، جز فریب هیچ نبوده و نیست. این که شما یک تکنولوژی نامأنوس را با پول زیاد بخری و آن را به اسم خودت هوا کنی که نشد پیشرفت. کشورهایی که به سمت تکنولوژی هسته ای می روند یا بسیار کارآمد و هوشمند و قدر قدرت اند یا ابله. من دانش هسته ای را در فرانسه و انگلستان و آمریکا و چین ناشی از هوشمندی می دانم اما در شوروی سابق و کره ی شمالی و پاکستان و هندوستان و اسراییل و کشور خودمان ناشی از بلاهت.

در داستان هسته ای خودمان من بلاهت را می بینم که هیبتی از قلندری برآورده و سینه چاک و عربده کش حریف می طلبد. همین حالا به این پرسش پاسخ بدهیم که اگر ما اینهمه پول و اعتبار و وقتی را که صرف داستان نیم بند هسته ای خود کرده ایم، صرف اتمام پالایشگاه های عسلویه می کردیم و شانه به شانه ی قطری ها از چاه های مشترک گاز برداشت می کردیم، بُرد کرده بودیم یا حالا که هم پولمان هدر رفته و هم در مدار تحریم های کمرشکن قرار گرفته ایم و هم نیروگاه اتمی بوشهرمان یک لامپ نمی تواند برای ما روشن کند.

یک نگاهی به غوغای هسته ای در پاکستان و هندوستان بیندازید. اینها در فقر دست و پا می زنند اما بخاطر این که عقب ماندگی های خود را با قدم های بلند و جهش های فریبکارانه جبران کنند، به سراغ سوژه ای می روند که بهره مندی از آن به بلوغ نیاز دارد. شما یک تیغ صورت تراشی را بدهید به دست یک کودک. یک ترقه را بدهید دست یک نوجوان. دکمه ی انفجار یک معدن را در اختیار یک دیوانه بگذارید. معلوم است که خسارت ببار می آورد.

من شاید باور نکنید موافق حساسیت مجامع جهانی درباره ی جریان هسته ای خودمان هستم. چرا؟ چون ما به بلوغ هسته ای نرسیده ایم و ممکن است بعدها کار دست خودمان و مردمان جهان بدهیم. این بلوغ یعنی این که شما چاقو داشته باشید و در دعواهای تن به تن هرگز از آن استفاده نکنید. کلت داشته باشید و به طرف کسی که شما را عصبانی کرده و حال شما را گرفته شلیک نکنید. صدام این چاقو را داشت و عصبانی که شد به مردم خودش هم رحم نکرد. با ما جنگ داشت اما مردم حلبچه را با بمب های شیمیایی اش جزغاله کرد. ما کجا به بلوغ هسته ای رسیده ایم آنجا که در ساک مسافران بی خبر مکه ی خودمان اسلحه مخفی می کنیم و به عربستان می فرستیم؟ یا به محض شلیک آمریکایی ها و زدن هواپیمای مسافربری ما، داد و قال سرمی دهیم که ای دنیا این آمریکایی های نامرد را ببینید که به هواپیمای مسافربری هم رحم نمی کنند؟! اما دم برنمی آوریم که در سایه ی معکوس همان هواپیمای مسافربری جنگنده های خود را مخفی کرده بودیم تا از رادار ناو آمریکایی فرار کنند و به او ضربه بزنند. در قاموس بلوغ ما آیا یک زنگ خطری فعال نشد که ممکن است آن همه مسافربی پناه بخاطر هوش زیاد ما جانشان را از دست بدهند؟

ما نشان داده ایم که تا رسیدن به آن بلوغ حالا حالاها فاصله داریم. شما یک نگاهی به قد و بالای آقای احمدی نژاد با آن شعارهای هسته ای و غیرهسته ای اش بیاندازید ببینید دو گرم چیزی به اسم بلوغ در او پیدا می کنید؟ مثلاً دانشمندان می گویند آقا اکوسیستم طبیعی یک منطقه را همینجوری هردمبیل به هم نزنید چرا که ممکن است طبیعت آن منطقه به صورت واژگون طغیان کند و کار دستتان بدهد. صدام در اواخر عمرش تالاب بزرگ و هزاران ساله ی هورالعظیم کرد را برای کشت و کارخشک کرد. بی آنکه بداند این تالاب با سایر پدیده های طبیعی در یک چرخه ی تنگاتنگ بده و بستان دارد.

همین غباری که هر از گاه چشم مردم عراق و عربستان و اهواز را کور می کند و گاه تا خود تهران پیش می آید ناشی از شلتاق همان بلوغ نداشته است. یا بلایی که بلاهت مسئولان نابالغ ما به سر دریاچه ی ارومیه آورده است. یا سرازیرکردن شتابزده ی بنزین با سرب و ناخالصی زیاد به اسم تولید داخلی به چرخه ی مصرف سوخت کشور. اینها حالا تبعاتش بعدها معلوم خواهد شد. من یک واژه اختراع کرده ام برای همین کارهای مطالعه نشده ی ناگهانی. چی؟ “بلوغ احمدی نژادی”. این واژه ناظر به این حقیقت است که ما شب خوابیده ایم ناگهان که صبح از خواب برمی خیزیم می شنویم که دولتمردان و مجلسیان و قاضیان ما تصمیم گرفته اند کوهی را در وسط کویر جابجا کنند. کلی پول و متخصص و بولدوزر و لودروبیل مکانیکی می ریزند توی همان کویر و مشغول کار می شوند. هرچه دانشمندان و بچه های کودکستانی می گویند آقایان این کار شما مطالعه شده و عقلانی و اقتصادی نیست چپ چپ نگاهشان می کنند که یعنی می گویید ما نمی فهمیم؟

اجازه بدهید مسیر سئوال و جواب را ببریم به سمت نامه هایی که شما به رهبری نوشتید. سه نامه ی اول را که نوشتید شما را بردند به اوین. از داخل زندان اوین نامه های چهارم و پنجم را نوشتید. به مرخصی که آمدید با وجود آنکه برای شما شرط گذاشته بودند که ننویس و بیرون باش نامه ی ششم را نوشتید. خیلی هم تند. شما را برگرداندند به زندان. نامه ی هفتم و هشتم را از داخل زندان نوشتید و منتشر کردید. این دوره یک دو سالی طول کشید که یک سال و نیمش را شما در زندان گذراندید. از زندان که بیرون آمدید یک مدت هیچ خبری از شما نشد. ناگهان نامه ی نهم را نوشتید. و مطرح کردید که در این مدت مشغول فیلمسازی از ماجرای زندان خودتان بوده اید تا برای رهبری بفرستید. بعد هم مسلسل وار نامه های دهم و یازدهم تا آخری که نامه ی بیست و چهارم یا بیست و پنجم باشد. مخاطب همه ی نامه های شما رهبری بود. سئوال این که از این همه نامه هیچ جوابی گرفتید؟ هیچ سیگنالی از طرف بیت رهبری برای شما نیامد که حرف حسابتان چیست؟ این سئوالی است که اغلب به ذهن همه خطور می کند.

پاسخم منفی است. من هیچ پاسخی از طرف ایشان دریافت نکردم. و بهمین دلیل از ایشان بسیار گله مندم. بیست و چهار نامه ی من حداقل بیست و چهار سلام با خود داشت. ایشان علاوه برمقامی که بعنوان رهبری دارند، یک عالم اسلامی هستند. و می دانند ابتدایی ترین منازل انسانی و اسلامی را با ادب و ادب ورزی باید طی کرد. حتماً می دانند که اگر سلام مستحب است پاسخش واجب است. انصاف این بود که ایشان نه به محتوا بلکه به این بیست و چهار سلام من جواب می دادند.

فکر نمی کنید همین که با شما کاری ندارند خودش یک جور جواب است؟ هر کس دیگر بجای شما بود به قول خودتان حتماً پودرش می کردند. مثل سعیدی سیرجانی. یا همان بلایی که سر آقای زید آبادی آمد. یک نامه نوشت و به سال ها زندان و تبعید محکوم شد.

من در آن نامه ها شاید ده ها پرسش مطرح کرده ام. با ده ها پیشنهاد و ده ها آسیب و درد. و راه هایی برای برون رفت از این اوضاع و احوالی که گرفتارش هستیم. در نهج البلاغه نامه های متقابل حضرت علی و معاویه هست. نامه های معاویه به حضرت علی هم هست. این یعنی چه؟ یعنی حضرت علی برای نامه ی فردی مثل معاویه ارزش قائل می شده. در نهایت ادب با او محاجه می کرده. حالا رهبر ما همان حضرت علی و من همان معاویه. انصاف نبود به نامه های این معاویه ی خانگی پاسخ داده می شد؟

البته من بعضی وقت ها به ایشان حق می دهم که از کنار اینگونه نامه ها به نرمی عبور کنند و خودشان را به ندیدن و نشنیدن بزنند. من خودم را جای ایشان می گذارم می بینم نامه ای ازطرف نوری زاد منتشر شده که در او آمده: ای رهبر گرامی، بعضی از پاسداران اطراف شما دزدند. بعضی از اطلاعاتی های اطراف شما هیولایند. اینها دارند اموال مردم را غارت می کنند. قاچاق می کنند. در کشتار و شکنجه ی مردم سهم و نقش دارند. در کارهای اقتصادی دخول کرده و می کنند. آن هم بی در و پیکر. بی آنکه دستگاهی جرأت اعتراض و حسابرسی از آنها را داشته باشد. در کارهای سیاسی دخول کرده اند. در کارهای امنیتی دخول کرده اند.

خب، شما جای رهبری، ایشان جواب بدهند که چه؟ بگویند: نخیر اینها اینطور که شما می گویید خطار کار نیستند بلکه فرزندان فداکارمنند؟ بگویند اینها دزد نیستند؟ بگویند اینها قاچاقی نیستند و به کارهای اقتصادی و سیاسی و اطلاعاتی دخول نکرده اند؟ حفظ نظام که اوجب واجبات است. حفظ نظام می گوید پاسداران من باید از لوازم آرایش تا دیش و رسیور ماهواره و یخچال و فریزر و لوازم پزشکی و داروهای غیراستاندارد و هزار قلم دیگر را قاچاق کنند. حفظ نظام می گوید که پاسداران من باید همه ی پیمانها را در مناقصه های صوری درو کنند. حفظ نظام می گوید پاسداران من باید درکارهای اطلاعاتی دخول کنند. اصلاً هم این کارها غیرقانونی نیست. چرا؟ چون من خودم فراتر از قانونم. فراتر از قانون؟ بله، این را خود قانون می گوید.

آیا رهبر می تواند به این پرسش من پاسخ بگوید که چرا و به چه دلیل با یک تلفن بیت ایشان، ناگهان جوان ناکارآمدی چون سعید مرتضوی به مقام دادستانی گمارده می شود؟ یا چرا آدم های هفت خط اما خودی از پرونده ی اختلاس سه هزار میلیارد تومانی کنار گذاشته می شوند؟ یا این چه نظامی است که زیر عبای آن از خلخالی هست تا جنتی تا سید محمد خاتمی؟ و همه در چارچوب نظام؟ قبول می کنید که رهبری اگر لب وا کنند و بخواهند به یکی از نامه های من پاسخ بدهند، از در و دیوار بر او نامه می بارد و این خط قرمز مورد تعرض قرار می گیرد. که در آن صورت مگر می شود جلوی این سیل ویرانگر را گرفت؟ پس چه بهتر که نامه ها را ندیده و نخوانده و نشنیده بگیرند. به نظر شما اینجوری بهتر نیست؟

شما در یکی از نامه هایتان نوشته بودید که ما در مجاورت فروپاشی هستیم. فکر نمی کنید خود شما با این نامه ها به روند آن فروپاشی دارید کمک می کنید؟

بله، من دارم به این فروپاشی کمک می کنم. اصلاً صریح تر بگویم. من دارم به این فروپاشی اصرار می ورزم. فروپاشی چه؟ فروپاشی بی قانونی ها و ظلم ها و دروغ ها و نکبت ها.

البته این یک حرف کلی است. شما حرف از قانون می زنید. اجازه می دهید ما هم صریح بپرسیم؟ شما در نسبت با رهبری، خودتان را دوست ایشان می دانید؟

من خودم را حتماً دوست ایشان می دانم. و دوست دارم به شرطی که ایشان به حقوق مردم بها بدهند صد سال عمر کنند و صد سال ولی فقیه باشند و صدسال سایه شان روی سرما باشد.

اصلاً باورکردنی نیست؟

چی باورکردنی نیست؟

این دوست داشتن های شما که خواستار صد سال باقی ماندن رهبر هستید. این خواست شما با محتوای نامه های شما جور در نمی آید.

اتفاقاً بسیار هم جور است. آقای خامنه ای به این چند شرط من بها بدهند و صد سال دیگر بر ما رهبری کنند. شاید بگویید نوری زاد کی هست که با چند تا شرط بخواهد رهبری آقای خامنه ای را تا صد سال دیگرت ضمین کند؟ به این چند شرط من اگر دقت کنید اطمینان می دهم با من هم رأی خواهید شد و به صد سال رهبری آقای خامنه ای رضایت خواهید داد.

من می گویم آقای خامنه ای صد سال رهبر ما باشند اما شجاعانه در برابر بهاییان ایرانی بنشینند و به آنان بگویند: به همه ی هستی قسم خدا و پیغمبر کجا منظورشان این بوده که شما را بخاطر اعتقاداتتان به تنگنا بیاندازند و شما را از ابتدایی ترین حقوق انسانی تان باز بدارند! وای بر آن کسی که حکم محرومیت های بدیهی و انسانی شما را امضا کرده و به نام اسلام در مدت سی و سه سال بارانی از تحقیر و ظلم و محرومیت بر سر تک تک شما بارانده. با آنکه شما گفته اید ومی گویید: ما نه جاسوسیم نه اسلحه به دستیم نه خواستارسرنگونی جمهوری اسلامی هستیم نه ازدیوار کسی بالا می رویم نه هرزه ایم نه با رواج فحشا موافقیم نه با دشمنان شما دست به یکی کرده ایم. تنها تفاوت ما با شما عقیده ی ماست. همان عقیده ای که خدا ما را در انتخاب آن آزاد و مخیر ساخته است.

آقای خامنه ای صد سال دیگر رهبر ما باشند اما رسماً در برابر تاریخ و مردم آسیب دیده ی ایران زانو بزنند و بگویند: این کارهایی که ما در این سی و سه سال کردیم هیچ ربطی به اسلام نداشته. ما می خواسته ایم حاکم باشیم بهمین دلیل رقبای خود را و معترضان خود را زدیم و کشتیم و اموالشان را مصادره کردیم.

آقای خامنه ای صد سال دیگر رهبر ما باشند اما اعتراف کنند که: در هیچ کجای اسلام و در هیچ کجای قاموس الهی ظهور قصابانی چون خلخالی و فلاحیان گنجانده نشده که به راحتی خیار و پنیری که می شود بی زحمت دو نیمشان کرد، جماعتی از انسانهای بی گناه را بی آنکه مجال دفاع به آنان بدهند از وسط دو نیمشان کردند و به رگبارشان بستند و گوش تا گوش سرشان را بریدند و نابودشان کردند.

آقای خامنه ای صد سال دیگر رهبر ما باشند اما حتماً به کشتار فله ای در سال شصت و هفت اشاره کنند و فقط این را به ما بگویند که اختیار این عمل هولناک را از کجای اسلام و از کجای انسانیت و از کجای عقل بیرون کشیده اند.

من معتقدم کشتار خاموش سال شصت و هفت لکه ی ننگی است نه تنها بر پیشانی حاکمان ما، که بر پیشانی تک تک مراجع تقلید و مسئولان و دستگاه قضایی و نمایندگان مجلس ما الی الابد. آنانی که بخاطر یک لقمه اعتبار، در برابر و قوع این حادثه ی خونین سکوت کردند و نام ما را در ردیف هیتلرها و چنگیزها جای دادند. ما باید در پیشگاه این مردم و دربرابر تاریخ و آیندگان به خاک بیفتیم و زاربزنیم و عمامه از سربرداریم و گریبان پاره کنیم و هوار بکشیم و ضجه بزنیم و خون گریه کنیم و خود را به اراده ی قانون و خواست جمعی مردم بسپریم. این خون های بنا حق ریخته شده، اصلاً چیزی نیست که با اطلاق یک واژه ی منافق بشود پای برآن نهاد و نادیده اش گرفت.

معتقدم امروز هر که بخواهد بر این سرزمین فلک زده حکومت کند یا بعدها به گردونه ی انتخابات درست و مردمی وآزاد آن داخل شود، باید تکلیفش را با حادثه ی خونین و قصابانه ی سال شصت وهفت روشن کند. این خون ها همچنان تروتازه اند و ازتک ما که درآن سهم و نقشی داشته ایم مطالبه ی حق خود را می کنند. چرا؟ چون این خون ها را ما به اسم اسلام ریخته ایم و ذات اسلام از یک چنین قصابی و وحشی گری متنفر است. ما باید به تاریخ و به صاحبان این خون های بناحق ریخته شده پاسخ بدهیم که در کدام دادگاه و با کدام قانون و با کدام وکیل و با کدام پرونده و با کدام حق دفاع و با کدام هیأت منصفه و با اعتنا به کدام رویه ی عقلانی ما به یک چنین قتل عام کوردست برده ایم؟

من از سایت کلمه بخاطر جایگاه روشنگری اش بسیار سپاس مندم. اما نه سایت کلمه بل همه ی ما باید این را تمرین کنیم که اگر خطایی درگذشته انجام داده ایم بهترین راهِ محو یا تقلیل یا جبران آن خطا اعتراف به آن و سعی درترمیم آن است نه لاپوشانی آن. شاید به شما که مثل خود من خود را موظف به حمایت از آقایان میرحسین موسوی و خاتمی می دانید دشوار باشد که از نوری زاد بشنوید: چرا آقای خاتمی جرأت و شهامت اعتراف به این را ندارد که از تضییع حقوق بهاییان ایران سخن بگوید؟ یا از همین کشتارسال شصت و هفت؟ راستی چرا؟ مگر می شود اصلاح طلب بود و در همان حال به چشم خود دید جماعتی دارند زیر چرخ های اسلامی ما له می شوند؟ و سکوت کرد؟

آقای خامنه ای صد سال دیگر رهبر ما باشند اما مرد و مردانه به ما بگویند: چه میزان از پول مردم به اشاره و دستور مستقیم ایشان به افغانستان و سوریه و لبنان و حزب الله و فلسطین و میانمار و هر جای دیگر سرازیر شده است؟

آقای خامنه ای صد سال دیگر رهبر ما باشند اما در یک جمله به ما بگویند این را از کجای اسلام پیدا کرده اند که مجموعه های تحت امر ایشان مثل بنیاد مستضعفان و آستان قدس رضوی و سپاه و اطلاعات چرا نباید به هیچ تشکیلات نظارتی اجازه ی واکاوی در چند و چونشان را بدهند؟

آقای خامنه ای صد سال دیگر رهبر ما باشند اما به ما بگویند این را از کجای اسلام برداشت کرده اند که سنی ها و دراویش و سایر معتقدان به نحله های متفاوت فکری، نباید امنیت اعتقادی داشته باشند؟

ایشان صد سال دیگر رهبر ما باشند اما به شرط این که صادقانه به ما بگویند علت این که زلف اعتبارشان را به زلف فرد نامتعادلی مثل آقای احمدی نژاد گره زدند چه بوده؟ به بما بگویند علت این که با حمایت های بی دریغشان از احمدی نژاد خسارت های جبران ناپذیری به شاکله ی کلی کشور وارد آورده اند و هنوز نیز می آورند و در این مسیر سخن مشفقانه ی احدالناسی را نیز نخواسته اند که بشنوند در این بوده که خدا وکیلی در آقای احمدی نژاد مختصری عقل و درایت مشاهده کرده اند؟ یا نه، او را برای بقای خود مناسب تر یافته اند؟

آقای خامنه ای صد سال دیگر رهبر ما باشند اما صادقانه به ما بگویند بعد از پیروزی انقلاب، روحانیان در یک جا، تنها در یک جا، تنها در یک جا، تنها در یک جا، تنها در یک جا، مدیر بوده اند و در همان یک جا موفق عمل کرده اند. و بلافاصله صادقانه اعتراف کنند که: روحانیان بخاطر سوادی که نداشته اند، مسیر نخبگی و تخصصی کشور را ضایع کرده اند و با دخالت های بی در و پیکرشان در اموری که بدان ها مربوط نبوده، ایران بزرگ را ذلیل و خوارکرده اند و بر زمین گرم تباهی اش کوفته اند.

آقای خامنه ای صد سال دیگر رهبر ما باشند اما به ما بگویند چگونه شد که نخبگی در کشور ما رو به افول نهاد و پخمگی برآمد و برمسند نشست؟

ایشان به ما بگویند چرا تمامی سرنخ های حساس کشور را حتی تعیین تکلیف زندانیان سیاسی را به اراده ی فردی خویش بند کرده اند؟ چرا در دل بسیجیان خوش نام سال های جنگ به اختراع جماعتی با همین نام دست برده اند که این جماعت به هیچ اصلی از اصول انسانی مقید نیستند و جز فحاشی و ضرب و شتم و تخریب و به هم زدن اوضاع بدیهی امور ندارند؟ و چرا داستان پرونده ی حمله ی این اوباشان مذهبی به کوی دانشگاه و به منزل معترضان به سرانجام نرسیده است؟ چرا روند کلی کشور بجای این که مطلوب عقلا و عقلگرایی باشد، مطلوب مداحان و فریبکاران و ریاکاران و رانت خواران شده است؟

هشدار یک سازمان حقوق بشری نسبت به خطر اجرای حکم اعدام حبیب الله گلپری پور




سازمان مدافع حقوق بشری دیفند اینترنشنال در رابطه‌ با خطر اجرای حکم اعدام حبیب الله‌ گلپری‌پور بیانیه‌‌ای جهت اطلاع افکار عمومی صادر کرد.

دیفند اینترنشنال به‌ مسئولان ایران در رابطه‌ با تمامی پیمان‌نامه‌های سازمان ملل در رابطه‌ با دفاع از حقوق مدنی و سیاسی که‌ امضا کرده‌ است هشدار داد.

سازمان مدافع حقوق بشری دیفند اینترنشنال در بیانیه‌‌ای مطبوعاتی با استناد به‌ گزارشهایی که‌ از شرق کردستان به‌ سازمانهای حقوق بشری و رسانه‌‌ها رسیده‌، اعلام کرد، پس از انتقال حبیب الله‌ گلپری‌پور از زندان ارومیه‌ به‌ زندان سمنان، خطر اجرای حکم اعدام گلپری‌پور افزایش یافته‌ است.
دیفند اینترنشنال ضمن اشاره‌ به‌ تشابه‌ شرایط انتقال حبیب الله‌ گلپری‌پور به‌ شرایط زندانی سیاسی کرد و عضو پژاک حسین خضری می‌نویسد، در ماه‌ مارس سال ۲۰۱۰ حسین خضری از زندان ارومیه‌ به‌ زندان قزوین منتقل شد.

اما پس از یک ماه‌ و نیم وی را بار دیگر به‌ زندان ارومیه‌ انتقال و سپس حکم اعدامش را به‌ اجرا درآوردند.

این سازمان در ادامه‌ بیانیه‌ خود با اشاره‌ به‌ وضعیت دشواری که‌ زندانیان سیاسی کرد در زندان‌ها با آن روبرو هستند اعلام کرد، دست کم ۲۲ فعال سیاسی کرد در زندان‌ها در انتظار اجرای احکامشان هستند.

دیفند اینترنشنال گفته‌ است مسئولان ایرانی باید ضمن توقف حکم گلپری‌پور، بر پایه‌ قوانین بین المللی در حکم وی تجدید نظر کنند.

در پایان از افکار عمومی جهان به‌ ویژه‌ اروپا خواسته‌ است تا با فشار بر ایران، این کشور را وادار کنند بر اساس قوانین بین المللی عمل کند. این سازمان همچنین اعلام کرده‌ است که ‌با دقت بر شرایط ایران نظارت می‌کنند.

۲.۲.۹۱

سالنامه آماری نقض حقوق بشر در سال ۹۰ منتشر شد



گزارش پیش رو دربردارنده اطلاعات اماری یکسال شمسی (۸۹ - ۹۰) نقض حقوق بشر در ایران است. این گزارش که بصورت آماری-تحلیلی ارایه می شود،  به همت نهاد آمار، نشر و آثار مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران تهیه شده است.
مسلماْ به دلیل عدم اجازه دولت ایران به مدافعان حقوق بشر جهت فعالیت به خصوص در حوزه گزارشگری نقض حقوق بشر و همینطور ممانعت از گردش آزاد اطلاعات و بالطبع به رسمیت نشناختن حوزه مستقل در فعالیتهای مدنی از سوی دولت ایران، در حال حاضر مسئله گزارشگری، امری دشوار و خطیر با محدودیتهای فراوان در ایران محسوب می‌شود.
در چنین شرایطی بدیهی است مدافعان حقوق بشر علیرغم دشواری بسیار، تنها می‌توانند حجم بسیار اندکی از نقض گسترده حقوق بشر در ایران را دیده بانی کرده و یا امکان تحقیق و مستند کردن در رابطه با گزارشات سایر گروهها و رسانه ها را بیابند. با این حال هر چند با توجه به محدودیتهای فوق نمیتوان وجود کسر و نقض و خطا را در گزارش پبش رو رد کرد اما این نهاد حقوق بشری، گزارش پیش رو را به لحاظ محتوای آماری-تحلیلی و مستند بودن ۲.۸ درصد خطا ارزیابی میکند.
بعنوان مقدمه در اولین بخش گزارش پیش رو لازم است اشاره شود گروههای مدافع حقوق بشر در ایران تلاش زیادی برای بهبود وضعیت گزارشگری نقض حقوق بشر در ایران می‌کنند با این حال تفاوت فاحشی را حسب آمار می‌توان در تمرکز گزارشات بر مرکز کشور در مقایسه با سایر نقاط کشور بعنوان یکی از نقاط ضعف نهادهای مدنی ایرانی مشاهده کرد.
عمده تفاوت گزارش آماری سال ۱۳۹۰ در دومین سال انتشار این شکل جامع گزارش، بررسی آمار ارائه شده و مقایسه آن با آمار سال ۱۳۸۹ است که برای اولین بار صورت می گیرد. به همین منظور در تمامی بخش ها علاوه بر ارائه آمار سال ۱۳۹۰ میزان رشد و کاهش نقض حقوق بشر در هر یک از رسته های حقوقی به تناسب سال ۱۳۸۹ نیز گنجانده شده است.
ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران با کاهش ۱۵ درصدی نسبت به سال ۱۳۸۹ ، ۳۱% از گزارشات نقض حقوق بشر را مستند کرده است، منابع دولتی با افزایش ۱۰ درصدی نسبت به سال ۱۳۸۹ ، ۲۲% کل گزارشات نقض حقوق بشر را مستند کردند هم چنین سایر منابع مستقل نیز با کاهش ۴۵ درصدی نسبت به سال ۱۳۸۹ ، ۴۷% گزارشات را مستند کردند.
با در نظر گرفتن آمار ۳۶۰۰ مورد نقض موارد و بندهای مقاوله نامه های حقوق بشری جاری مستند شده در ایران از مجموع ۲۵۵۹ گزارش، که برای ۱۰۸۹۹۳۷ نفر از شهروندان اعمال شده است به پراکندگی ها در نقشه ذیل بنگرید.
همانطور که در فوق مشاهده می‌کنید تفاوت فاحشی بین مرکز و سایر نقاط کشور حسب گزارشات منتشره وجود دارد.
این در حالی است که به لحاظ جمعیت (سرشماری سال ۱۳۹۰) تهران ۱۲۰۰۰۰۰۰ و سایر نقاط کشور ۶۲۹۶۱۷۰۲ شهروند را در خود دارد.

۱.۲.۹۱

محکومیت حکم زندان رضا شهابی از سوی اتحاد بین المللی در حمایت از کارگران



به چه زبانی بگویند که مستبد و ضد کارگرند؟

خبرگزاری هرانا - سر انجام رضا شهابی پس از تحمل نزدیک به دو سال زندان، توسط دادگاه اسلامی به ۶ سال حبس تعزیری و ۵ سال ممنوعیت از فعالیت محکوم شد. در جمهوری اسلامی ایران، کارگری که توسط همکاران خود به عضویت هیئت مدیره سندیکای کارگران شرکت واحد تهران و حومه، انتخاب می شود را ۲۲ ماه در سخت ترین شرایط زندانی می کنند.

به فعال کارگری‌ای که برای دفاع از حقوق کارگران، تصمیم می گیرد که شبانه درس حقوق بخواند وبا هزینه کردن از اوقات فراغت خود و خانواده، مشکلات و مسائل حقوقی کارگر با کارفرما و وزارت کار را پیگیری کند، اتهام های نخ نمای "فعالیت علیه نظام و امنیت ملی" می زنند. اما حقیقت این است که از قاضی دادگاه تا رئیس قوه قضائیه، از مسئولین وزارت خارجه تا وزارت اطلاعات، و تمام بازجوها و شکنجه گران رضا شهابی می دانند که این اتهامات ساختگی، پوچ و واهی است.

جمهوری اسلامی رضا شهابی را با اتهامات بی پایه محکوم می کند تا از کارگران مبارز زهر چشم بگیرد. به او ۶ سال زندان می دهد تا بقیه کارگران را مرعوب کند. اما کارگران می دانند که جرم رضا شهابی، این فرزند شجاع طبقه کارگر، فقط دفاع از حقوق کارگری است. رضا شهابی در زندان است اما خواست های برحق کارگران هنوز پاسخی نگرفته است. به همین دلیل مبارزات کارگران علیرغم زندانی بودن بسیاری از فعالین کارگری کماکان ادامه دارد؛ در همان روزهایی که دادگاه رضا شهابی برگزار می شد کارگران شهاب خودرو و صنایع فلزی در خیابانهای تهران به تحصن، راهپیمایی و اعتراض پرداختند. صدور حکم زندان برای رضا شهابی نه تنها کارگران را مرعوب نمی کند بلکه عزم آنان را درمبارزه برای کسب حقوق خویش صد چندان می کند.

اتحاد بین المللی در حمایت از کارگران در ایران ضمن محکوم کردن حکم زندان و ممنوعیت فعالیت برای رضا شهابی، همراه با کمیته دفاع از رضا شهابی و سندیکای کارگران شرکت واحد به این حکم شدیدا اعتراض داشته و به مبارزه برای دفاع از حقوق رضا شهابی و آزادی ایشان ادامه می دهد.

اتحاد بین المللی درحمایت از کارگران در ایران
۱۵ آوریل ۲۰۱۲

۳۰.۱.۹۱

کانادا خواستار لغو حکم اعدام حمید قاسمی شال شد




 کانادا از مقامات جمهوری اسلامی خواست تا حکم اعدام حمید قاسمی شال، شهروند کانادایی ایرانی را لغو کند.

به گزارش رادیو آمریکا، حمید قاسمی شال ۴۲ ساله که شهروند کانادا است، در سال ۲۰۰۸ و به هنگام بازگشت به ایران بازداشت و به جاسوسی متهم شد. او در سال ۲۰۰۹ به اعدام محکوم شد و دیوان بدوی درخواست تجدیدنظر در این حکم را رد کرد.

جان برد، وزیر امور خارجه دولت فدرال کانادا در بیانیه ای که روز یکشنبه ۲۷ فروردین در اختیار رسانه ها قرار گرفت، در مورد شواهدی مبنی بر احتمال اعدام قریب الوقوع آقای قاسمی شال در زندان اوین ابراز نگرانی عمیق کرده است.
در شرایطی که گزارش ها حاکی از ابلاغ حکم اعدام حمید قاسمی شال به وی در زندان اوین است وزیر امور خارجه کانادا در بیانیه خود مصرانه از مقامات دولت جمهوری اسلامی ایران خواسته است تا این شهروند کانادایی ایرانی تبار را به دلایل بشردوستانه مشمول عفو قرار دهند.

در بخشی از بیانیه جان برد آمده است ما مصرانه از ایران می خواهیم تا رفتار خود را تغییر دهد و به تعهدات بین المللی خود در زمینه حقوق بشر عمل کند.

سعید ملک پور دیگر جوان ایرانی مقیم کانادا نیز در زندان اوین در ایران به اعدام محکوم شده است. آقای ملک پور به طراحی یک تارنمای غیراخلاقی و فساد فی الارض متهم شده است.

۲۸.۱.۹۱

نامه زندانی سیاسی جعفر اقدامی به پدر و مادر خود



 جعفر اقدامی زندانی سیاسی که پیش‌تر ۶ سال زندان را تحمل کرده بود و از زندان آزاد گردید دوباره به جرم شرکت در مراسم یاد اعدامیان دهه ۶۰ در قبرستان خاوران بازداشت و اینبار به ۱۰ سال حبس محکوم شد. وی از مشکلات عدیده جسمی رنج می‌برد و تاکنون مسئولین زندان اجازه رفتن به مرخصی و درمان را به وی نداده‌اند.

جعفر اقدامی در طی این نامه ضمن تبریک سال نوع دلایل زندانی بودن خود را برای پدر و مادرش توضیح می‌دهد. وی در بخشی از نامه خود چنین می‌نویسد: «روزی ما دوباره کبوتر‌هایمان را پیدا خواهیم کرد و مهربانی دست زیبایی را خواهد گرفت. روزی که کمترین سرود بوسه است و هر انسان برای هر انسان برادری است.»

متن کامل این نامه که در اختیار خبرگزاری هرانا قرار گرفته است به شرح زیر است:

پدر و مادر عزیزم:


سال نو را به شما و همهٔ پدر و مادران صبور و مقاوم این سرزمین که فرزندانشان در زندان‌ها مشغول تجربه اندوزی هستند شادباش می‌گویم. همهٔ ما می‌دانیم که رنج دوری و هجران چقدر سخت است بخصوص در شرایط فعلی که حتی امکانات نا‌چیزی مانند تلفن و ملاقات حضوری را از ما دریغ نموده‌اند اما به باور من پذیرفتن شرایط حاکم در جامعه و سکوت و بی‌تفاوتی در برابر آن به مراتب سخت‌تر است. شرایطی که همهٔ ارزشهای انسانی دگرگون شده و عده‌ای انحصار طلب و تمامیت خواه با حق کشی و دروغگویی با تاراج ثروتهای عمومی سرنوشت و زندگی میلیون‌ها ایرانی را به بازی گرفته‌اند.

پدر و مادر عزیزم: آیا یک انسان آزاده می‌تواند در چنین شرایطی تن به یک زندگی خفت بار و تحقیر آمیز بدهد؟ مگر نه اینست که انسان‌ها آزاد به دنیا آمده‌اند و حق دارند آزادانه و شرافتمندانه زندگی کنند؟ این حق مسلم ماست که در جامعه‌ای زندگی کنیم که ارزشهای انسانی و اخلاقی بر آن حاکم باشد. جامعه‌ای عاری از فقر و ترس و غل و زنجیر.

شاید گفتن این حرف‌ها تکراری باشد ولی مادامی که حق زندگی و آزادی و جستجوی شادمانی از ما سلب می‌شود ما مجبوریم با فریادی بلند آن‌ها را طلب کنیم که از انسان آزاده انتظاری جز این نیست.

پدر و مادر عزیزم: می‌دانم که انتخاب این مسیر مرا از انجام خیلی از مسولیت‌هایم در قبال شما باز داشته و آرامشتان را بهم ریخته از این بابت از شما عذر می‌خواهم اما از شما تقاضا دارم چون گذشته صبوری و شکیبایی پیشه کنید. نه برای دریافت پاداشی آسمانی. نه اینکه برای این رنج، دیگران برایمان کف و سوت بزنند. ما این هزینه را برای حفظ شرافت و کرامت انسانیمان می‌پردازیم.

باور کنید من هم مثل خیلی از جوان‌ها آرزوهای رنگ و وارنگی دارم. خانه ماشین شغل خوب زن و فرزند...

همهٔ این‌ها خوب و مطلوبند و اصلا نمی‌خواهم کسانی را که این حقوق را جستجو می‌کنند سرزنش کنم. اما این حق را نیز به امثال من بدهید که انتخابی دیگر داشته باشم و جور دیگری زندگی کنم. باور کنید همهٔ چیزهایی که برایتان بر شمردم بدون آزادی برایم بی‌معنی است. شاید من زیادی سخت گیرم اما از زاویه‌ای که من به مسایل نگاه می‌کنم آن بیرون همه چیز بوی توهین و تحقیر می‌دهد (چه فرقی است میان زندگی کردن آدم‌ها و کشتن امید و آرزو‌ها و استعداد‌هایشان؟).

وقتی به آنچه که بیرون این دیوارهاست فکر می‌کنم احساس خفگی می‌کنم و بغض گلویم را می‌فشارد. اما واقعیتهای پیرامون ما بسیار دردناکند و ما می‌بایست بر اساس آن حرکت کنیم.

من نمی‌توانم چشمانم را به روی واقعیت ببندم و مثل خیلی از آدم‌ها دست به خود فریبی بزنم و بقول فریدون فرخزاد: اجازه بدهم تا حاکمان مستبد هر بلایی را که می‌خواهند بر سر مغزم بیاورند.

فقر اقتصادی و فرهنگی و بحرانهای اجتماعی و اخلاقی و استبدادسیاسی جامعهٔ ما را از حالت تعادل خارج کرده است و امنیت روانی و فکری را از همگان سلب کرده است. آیا سزاوار است که انسان‌ها در شرایطی زندگی کنند که عده‌ای زور گو و خودخواه به شعورشان توهین کرده و به آن‌ها بگویند: چه بپوشید چه بخوانید چه بنوشید چه بنویسید چه ببینید و چگونه فکر کنید.

پدر و مادر عزیزم: ما برای رهایی از این ظلم و ستم آشکار و شرایط غیر انسانی حاکم چاره‌ای جز مبارزه و استقامت نداریم. جستجوی حقیقت و آزادی و مبارزه در راه آن ارزشی است که در طول تاریخ مطلوبیت خود را حفظ کرده است.
با همهٔ وجودم به شما عشق می‌ورزم و دوستتان دارم.

روزی ما دوباره کبوتر‌هایمان را پیدا خواهیم کرد و مهربانی دست زیبایی را خواهد گرفت. روزی که کمترین سرود بوسه است و هر انسان برای هر انسان برادری است.

روزی که دیگر در‌های خانه یشان را نمی‌بندند. قفل افسانه‌ای است و قلب برای زندگی بس است. روزی که معنای هر سخن دوست داشتن است. روزی که آهنگ هر حرف زندگی است ومن آرزو را انتظار می‌کشم حتی روزی که دیگر نباشم.


زندان رجایی شهر-نوروز۹۱
زندانی سیاسی جعفر اقدامی