جستجوی این وبلاگ

۲۹.۶.۹۰

نامه همسر شهید باکری به سمیه توحیدلو: من و همسر شهید همت هم آماده‌ایم تا شلاق بخوری


در آستانه آغاز هفته دفاع مقدس، شهدا کجایید تا ببینید ...

چکیده :نمی دانم چگونه از شما عذر خواهی کنم. شما هیچ گناهی ندارید. آرمانهای ما این بود که جامعه ای داشته باشیم بر پایه عدل و قسط که در تمام دنیا نمونه باشد، بر هیچ کس ظلمی نرود، زمینه رشد همه انسانها فراهم شود، دیگر کسانی که "من " هستند بر ما حکومت نکنند، بلکه "ما" شویم و غبار غم و غصه و فقر و بی فرهنگی را از جامعه به شیوه ی اخلاق و سیره پیامبر (ص) بشوییم. شما از جمله کسانی بودید که آن آرمانها را باور کردید، ولی می خواستید روش ها را تغییر دهید شاید نتیجه بهتری بگیرم. ما باید ممنون شما باشیم که از "من " به "ما " رسیدید....

همسر شهید حمید باکری، از سرداران افتخارآفرین دفاع مقدس، در نامه‌ای خطاب به سمیه توحیدلو، فعال ستاد میرحسین موسوی که به جرم انتقاد از احمدی‌نژاد دستگیر شده بود و روز چهارشنبه در زندان اوین شلاق خورد، نوشت: نمی دانم چگونه از شما عذر خواهی کنم. شما هیچ گناهی ندارید. آرمانهای ما این بود که جامعه ای داشته باشیم بر پایه عدل و قسط که در تمام دنیا نمونه باشد، بر هیچ کس ظلمی نرود، زمینه رشد همه انسانها فراهم شود، دیگر کسانی که “من ” هستند بر ما حکومت نکنند، بلکه “ما” شویم و غبار غم و غصه و فقر و بی فرهنگی را از جامعه به شیوه ی اخلاق و سیره پیامبر (ص) بشوییم. شما از جمله کسانی بودید که آن آرمانها را باور کردید، ولی می خواستید روش ها را تغییر دهید شاید نتیجه بهتری بگیرم. ما باید ممنون شما باشیم که از “من ” به “ما ” رسیدید.
به گزارش کلمه، فاطمه چهل امیرانی در این نامه همچنین اعلام آمادگی کرد که همانند توحیدلو شلاق بخورد، و خاطرنشان کرد: ظاهرا آقایان ترسیدند عدالت تعریف شده با تفکر آنان خدشه دار شود و باید حکم داده شده به شما اجرا می شد. به استناد همان تعریف از عدالت خیلی ها مثل من از طرف آقایان به این جرم ها متهم هستیم. پس برای اینکه در حق شما ظلم نشده باشد اینجانب فاطمه چهل امیرانی فرزند ید الله و همسر شهید همت خانم ژیلا بدیهیان آمادگی اجرای حکم شلاق را در برای خود داریم. اما هر شلاقی که بخوریم احساس می کنیم حقمان است چون یک عمر خوابیدیم و فکر کردیم که صلاح مملکت را خسروان دانند. گرچه قلب و روح ما سالهاست تازیانه ها را تحمل کرده …..
متن کامل نامه همسر شهید باکری به سمیه توحیدلو را در ادامه بخوانید:

دخترم سمیه خانم
“بار خدایا ، تو به دوستانت از همه دوستانشان مهربانترى و بر آنان که به تو توکل کنند از هرکس دیگر کارسازتر . درون پرده رازشان را مى‏بینى و بر ضمایرشان آگاهى و اندازه بصیرتشان را مى‏شناسى و اسرارشان بر تو آشکار است و دلهایشان در حسرت دیدار تو سوخته است .
اگر غربت به وحشتشان افکند یاد تو انس و آرامش آنهاست و اگر باران مصایب بر سرشان ببارد به پناه جستن از تو روى آرند . زیرا مى‏دانند که زمام همه کارها به دست توست و هر چه شود به مشیت و قضاى توست .
بارخدایا ، اگر زبانم از سؤال عاجز است یا ندانم چسان روى سؤال به درگاه تو آرم ، مرا به آنچه صلاح من در آن است ، راه بنماى و دلم را به جایى که رستگارى من آنجاست ، متوجه ساز که چنین رهنمودها از تو بعید نیست و چنین کارسازیها از تو شگفت نباشد . بارخدایا ، با من به بخشایش خود رفتار کن و به عدالت خود رفتار مکن”
خطبه ۲۱۸ نهج البلاغه
چه نام برازنده ای! پدر و مادرت با چه نیت خالص و شناختی این نام را بر عزیزی چون شما نهاده اند! شاید می دانستند شما هم مثل آن شیر زن تاریخ اسلام باعث آشکار شدن جهل جاهلان زمان خود خواهید شد.
عجب بازار مکاره ای داریم! با تبلیغات فراوان عده ای را جاسوس معرفی می کنند و سپس با چرخش ۱۸۰ درجه به استناد رافت اسلامی همان جاسوسان را با احترام و عزت آزاد و روانه خانه شان می کنند. دریغا که در حق زن تحصیل کرده و متعهد و همکیش و هموطن خود چه ظلمی روا می دارند.
نمی دانم چگونه از شما عذر خواهی کنم. شما هیچ گناهی ندارید. آرمانهای ما این بود که جامعه ای داشته باشیم بر پایه عدل و قسط که در تمام دنیا نمونه باشد، بر هیچ کس ظلمی نرود، زمینه رشد همه انسانها فراهم شود، دیگر کسانی که “من ” هستند بر ما حکومت نکنند، بلکه “ما” شویم و غبار غم و غصه و فقر و بی فرهنگی را از جامعه به شیوه ی اخلاق و سیره پیامبر (ص) بشوییم. شما از جمله کسانی بودید که آن آرمانها را باور کردید، ولی می خواستید روش ها را تغییر دهید شاید نتیجه بهتری بگیرم. ما باید ممنون شما باشیم که از “من ” به “ما ” رسیدید.
چه تصادفی! در آستانه آغاز هفته دفاع مقدس هستیم. شهدا علت حضور خود در جبهه ها را فاجعه ی زنان سوسنگرد عنوان می کردند و امروز … شهدا کجایید تا ببینید…..
البته من یک بار هم در روز عاشورا شاهد سیلی خوردن بر صورت دختری مذهبی با نام زهرا سادات بودم. جالب اینکه من به حال کسی که سیلی را زد بیشتر تاسف خوردم ، که چه جاهلانه فکر می کند که اعمالش به خاطر خداست و نمی اندیشد که چه می کند. و این داستانها تکرار تاریخ است…
نمی دانم بخندم یا گریه کنم به حال کسانی که به دنبال متهم می گردند که چرا در جامعه اینقدر بد اخلاقی و عصبانیت و تند روی است؟ که چرا در جیب جوانان ما چاقو است؟… چگونه به این افراد تفهیم کنیم که شما خود در دو سال اخیر در تمام میادین و خیابانهای شهر کارگاه آموزشی با انواع لوازم از جمله خنجر و باتوم و قمه گذاشته اید، تا دیگران یاد بگیرند اگر می خواهند به کسی که نظر مخالف آنها را دارد ضربه ای بزنند باید آنطور بزنند که بمیرد و بلند نشود.
ظاهرا آقایان ترسیدند عدالت تعریف شده با تفکر آنان خدشه دار شود و باید حکم داده شده به شما اجرا می شد. به استناد همان تعریف از عدالت خیلی ها مثل من از طرف آقایان به این جرم ها متهم هستیم. پس برای اینکه در حق شما ظلم نشده باشد اینجانب فاطمه چهل امیرانی فرزند ید الله و همسر شهید همت خانم ژیلا بدیهیان آمادگی اجرای حکم شلاق را در برای خود داریم. اما هر شلاقی که بخوریم احساس می کنیم حقمان است چون یک عمر خوابیدیم و فکر کردیم که صلاح مملکت را خسروان دانند. گرچه قلب و روح ما سالهاست تازیانه ها را تحمل کرده …..
سمیه خانم ، چند روز پیش با آسیه درباره کسانی که مورد ظلم و اذیت واقع شده اند صحبت می کردیم. می گفت: ” مامان! فکر می کنم بی غیرت شده ایم.” می خواهم جواب آسیه را اینجا بدهم … آسیه! من بی غیرت نیستم. من یک زن آذری هستم که در سایه کوههای سر به فلک کشیده آذربایجان بزرگ شده ام و مانند مردان سرزمینم آزاده ام و آزاد می اندیشم وهمانند مردان مرد تاریخ آذربایجان باغیرتم. و اگر صبر می کنیم، نه صبر زرد است بلکه هنوز معتقدیم کسانی هستند که می توانند بیدار شوند و باید به آنها فرصت داد. امیدواریم روزی برسد که همه ما با هر اعتقادی دست در دست هم سرزمینمان را آباد کنیم.
فاطمه چهل امیرانی ۲۵/۶/۹۰

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر