جستجوی این وبلاگ

۸.۱۰.۸۸

موج جدید بازداشتی ها

موج جدی بازداشت چهره های روزنامه نگاری و فعالان سیاسی و حقوق بشری همچنان ادامه دارد...
این موج دستگیری های تا کی ادامه دارد و به چه نتایجی منجر میشود؟
رضا تاجیک، مشاء ا... شمس الواعظین، بدرالسادات مفیدی،نوشین عبادی...

۳.۱۰.۸۸

مسعود لواسانی روزنامه‌نگار، به هشت سال و نیم زندان محکوم شد



هرانا- مسعود لواسانی روزنامه‌نگار و وبلاگ نویس که در اوایل مهر ماه بازداشت شد، پس از به تعویق افتادن دادگاه در چند مرحله، به هشت سال و نیم زندان محکوم شد.....

بلاتکلیفی و نگرانی از وضعیت دکتر فرزاد کلبعلی
خبرنامه امیرکبیر- دکتر فرزاد کلبعلی دانشجوی کرد دانشگاه تهران که بعد از مراسم 16 آذر امسال روبروی در شرقی دانشگاه تهران ربوده شده بود هنوز در وضعیتی بلاتکلیف در بازداشت به سر می برد....

به پدر سمیه رشیدی اجازه ملاقات ندادند
تغییر برای برابری- امروز دوم دی ماه پدر سمیه رشیدی برای پی گیری وضعیت دخترش به بازپرسی امنیت مراجعه کرد اما درخواست ملاقات با دخترش را رد کردند. ...

وضعیت نامشخص دانشجویان بازداشت شده در شیراز
خبرنامه امیرکبیر- دانشجویان شهر شیراز که پس از اعتراضات روز دانشجو در دانشگاه‌های مختلف این شهر بازداشت شدند، همچنان در وضعیتی نامشخص و نگران کننده در بازداشت به سر می برند....

تماس تلفنی شیوا نظرآهاری از زندان اوین
کمیته گزارشگران حقوق بشر -شیوا نظرآهاری، فعال حقوق بشر، طی تماس تلفنی با خانواده خود اعلام کرده است که در سلول انفرادی بند 209 زندان اوین به سر می برد. به گفته وی پرونده جدیدی را برای وی تشکیل داده اند و به همین جهت خود را برای حبس طولانی مدت آماده کرده است....

۱.۱۰.۸۸

بیانیه شماره چهار سدازا؛ نحوه رسیدگی به پرونده بازداشتگاه کهریزک معیار عدالت درایران خواهد بود


به نام عدالت

بالاخره پس از گذشت شش ماه از جنایات بازداشتگاه کهریزک اطلاعیه ای از سوی سازمان قضایی نیروهای مسلح منتشر شد که در آن تصریح شده بود سه تن از دانشجویان بازداشت شده به مصداق قتل عمد کشته شده اند.

پس از اظهار نظر های متناقض از مسئولین مختلف که بیشتر سلب مسئولیت از خود بود تا روشن کردن اذهان عمومی، این اطلاعیه گامی به جلوست اما حالا نیز که اطلاعیه ای صادر میگردد سربسته و بدون ذکر نام مجرمان است. این سازمان، دوازده تن را در این رابطه مجرم شناخته بود اما به جزییات بیشتری اشاره نشده است. اینکه مسئولیت مرگ آن جوانی که بعلت سرو ته آویزان شدن و لخته شدن خون بعد از آزادی از زندان فوت کرد بر عهده چه کسی است؟ اینکه افرادی که در خیابان به ضرب گلوله کشته شده اند توسط چه گلوله ای وچه کسانی کشته شده اند؟ اینکه مرگ مشکوک پزشک بازداشتگاه کهریزک با توجه به سخنان روزهای قبل از مرگش ربطی به آن فجایع داشته یا نداشته است؟ اینکه این دوازده نفر مجرم چه کسانی هستند و چه سمتهایی داشته اند؟ چه کسی تعیین میکرد که با زندانیان چگونه برخورد شود؟

آیا کسانی که پایه گذار بازداشتگاه کهریزک با این شکل و شیوه اداره بودند جزو این دوازده نفر محسوب شده اند؟ پایه گذاری این بازداشتگاه غیر استادارد که با زندانیان نه در شأن یک انسان محکومی که در دون انسان با آنها رفتار میکردند بر چه مبنا و با دستور چه کسی است؟ سازمان قضایی نیروی انتظامی که به واسطه شرح وضیفه اش، وظیفه ای خطیرتر و مسئولیتی سنگین تر از نیروی انتظامی دارد باید بداند که این پرونده با این اطلاعیه فیصله نمی یابد.

کهریزک که زمانی یادآور خیریه نگهداری سالمندان و معلولان بود اکنون تبدیل به نامی بدنام و ناراحت کننده شده است. بازداشتگاه کهریزک که نمونه مشابه آن حتی در پرونده پزشک احمدی دوره رضاخانی نیز یافت نمیشود، در سیاه ترین صفحات خاطرات ملت ایران جای گرفت. جایی که صدها جوان کشور را با بدترین و شنیع ترین روشها زندانی، ضرب و شتم و آزار دادند. با توجه به فیلم های مستند ضرب و شتم مردم در خیابانها میتوان حدس زد دور از دوربینهای موبایل، چه اتفاقاتی در درون بازداشتگاه کهریزک افتاده

است. دندان و فک شکسته محسن روح الامینی و مغز عفونت کرده اش یا شکستگی های متعدد بدن دیگر جانباختگان کهریزک حاکی از ناگفته های بسیار است.

مضحک است که بر خود بباورانیم، مسئولیت همه این فجایع کهریزک بر عهده چند سرباز و افسر کشیک بوده است آنهم با این سطح از شدت برخوردها و آن هم در جایی که سلسله مراتب و اطاعت از دستور بیش از هر سازمان دیگری نهادینه شده است. آن هم با وجود دهها شاهد عینی که از سرکشی فرماندهان رده بالای نیروی انتظامی به کهریزک میگویند. همانطور که مضحک بود بپذیریم رسوایی های زندان ابوغریب و شکنجه های آنجا توسط چند سرباز و بطور خودسرانه انجام شده بود در صورتیکه معلوم شد اینطور نبوده است.

فراموش نکنیم که پرونده های نافرجام مرگ های مشکوک بازداشت شدگان و زندانیانی چون امیر حشمت ساران، امیدرضا میر صیافی، زهرا بنی یعقوب و زهرا کاظمی باعث بروز پی در پی این فجایع گردیده است. متاسفانه اخیرا نیز یکی از زندانیان سلولهای انفرادی 209 که علت مرگش، قطع نخاع تشخیص داده شده بطور مشکوکی جان باخته است.

عدم پاسخگویی مسئولین، اهمال در رسیدگی قاطعانه و عدم شفافیت در گزارشات است که کار را به جنایات ضد بشری کهریزک و مرگ مشکوک زندانی 209 به نام مهدی کریم پور می کشاند. اگر در آن موارد میشد با مجازات اولین رده مقصران، افکار مردم را اقناع کرد و جلوی خیلی از وقایع بعدی را گرفت، اما در جنایات کهریزک بسنده کردن به اطلاعیه و اشاره سربسته به موضوع یا نهایتا محکومیت دو سه افسر جزء و سرباز دیگر نمیتواند به انتظار لبریز شده مردم برای عدالت خواهی پاسخ مناسب بدهد و یا وجدان به درد آمده شان را آرام کند. ما با اسرای عراقی در زمان جنگ چگونه رفتار کردیم؟ حالا با فرزندان همین آب و خاک چه کردیم؟ آیا کشته شدن چند جوان به آن طرز فجیع و زندانی و شکنجه کردن صدها جوان دیگر کمتر از تجاوز به عنف 6 مرد به یک زن در لواسان بود؟ آیا شاکی و متشاکی معلوم نبود؟ آیا جرم محرز نبود؟ چرا این همه زمان گذشته و هنوز از مقصران اصلی نامی برده نمیشود؟ چه رسد به محاکمه و تشکیل دادگاه.

این قتلها و این برخوردهای وحشیانه با جوانان این سرزمین در وضعیتی دست و پابسته و اسیر چیزی نیست که کم اهمیت تلقی شود و یا از یاد مردم برود. چنانکه می بینیم در گوشه و کنار جهان بعد از گذشت ده ها سال محاکمه عاملان فجایعی مشابه در کشورهایی نظیر آرژانتین و شیلی برگزار شده و مقصران محاکمه علنی میشوند. زیرا چنین جنایاتی هیچگاه مشمول مرور زمان نمیشوند و زخم چرکین ناشی از آن جز به احقاق عدالت و مجازات مجرمین التیام نمیابد.

سازمان دفاع از زندانیان اعتقادی(عقیدتی سیاسی) ، سدازا پیرو بیانیه های قبلی اعلام میکند که مسئولیت پاسخگویی هر ظلم و بی عدالتی که در ارگانهای مختلف دولتی و حکومتی صورت میگیرد بر عهده مسئولین ارشد جمهوری اسلامی است وهرگونه تعلل و اهمالی در رسیدگی به این جنایات ضد بشری بویژه در زندانها را تنها میتوان به عد م وجود اراده ای راسخ برای برخورد با این فجایع تفسیر کرد.

مقصران اصلی فجایع کهریزک را محاکمه علنی و مجازات کنید که نحوه رسیدگی به پرونده آشویتس ایران (بازداشتگاه گهریزک) معیار عدالت در ایران خواهد بود.

دیماه هزار و سیصدو هشتادو هشت

سازمان دفاع از زندانیان اعتقادی

(سدازا)

۱۴.۹.۸۸

فعالان حقوق بشر در ایران جزو پر خطرترین گروههای فعال .احضار بازداشت و محاکمه اعضای کمیته گزارشگران حقوق بشر در هفته ای که گذشت...

9آذر
سعید حبیبی، عضو کمیته گزارشگران حقوق بشر به واحد پیگیری وزارت اطلاعات احضار شد.
براساس این احضار، وی می‌بایست ساعت 10 صبح روز پنج شنبه، خود را به دفتر پیگیری اطلاعات در چهاراه ولی‌عصر معرفی کند.

جلسه رسیدگی به اتهامات علی کلایی برگزار شد

9آذر
جلسه رسیدگی به اتهامات علی کلایی،عضو کمیته گزارشگران حقوق بشر، امروز در شعبه 10 دادگاه انقلاب به ریاست قاضی وثوقی برگزار شد. در این جلسه علی کلایی به همره وکیلش مینا جعفری در دادگاه حضور یافته و در برابر اتهامات وارده به دفاع از خود پرداخت.
اتهام‌های نسبت داده شده به علی کلایی،" تجمع و تبانی به قصد برهم زدن امنیت کشور" و "تبلیغ علیه نظام"، بوده است که کلایی این اتهام‌ها را رد کرد.
پیش‌تر قرار بود جلسه دادگاه علی کلایی در تاریخ 20 اردیبهشت ماه برگزار شود که وزارت اطلاعات وی را پیش از برگزاری جلسه دادگاهش، بازداشت کرد. کلایی به مدت 2 ماه در بند 209 زندان اوین نگه‌داری شد و در تیرماه با سپردن قرار وثیقه از زندان آزاد شد.

بازداشت سعید جلالی‌فر از اعضای کمیته گزارشگران حقوق بشر

10 آذر
سعید جلالی‌فر، عضو کمیته گزارشگران حقوق بشر و از اعضای "جمعیت دفاع از کودکان کار و خیابان"ٰ صبح دیروز توسط نهادهای امنیتی بازداشت شد.
بنابر گزارش‌ها، وی صبح دیروز پس از خروج از منزل، توسط ماموران وزارت اطلاعات بازداشت شد و خانواده او به مدت یک روز هیچ ‌گونه اطلاعی از علت بازداشت و مکان نگه‌داری وی نداشتند. سپس نهاد مربوطه طی تماس تلفنی با خانواده ی این فعال حقوق بشر، بازداشت او را تایید و اعلام نموده تا دو هفته ی دیگر مشخص خواهد شد که چگونه وضعیت فرزندشان را پی گیری کنند.

۷.۹.۸۸

همه میخواهند کاری کنند...



جمعی از اهالی شهرک شهید بهشتی و اصناف محلی درچهاردانگه با امضای یک استشهاد محلی و همچنین نامه به آیت الله خامنه ای رهبر جمهوری اسلامی ضمن شاره به سوابق مثبت حامد روحی نژاد خواهان تجدید نظر در حکم صادره توسط دادگاه انقلاب شدند.

۶.۹.۸۸

اشپیگل : فریبا پژوه ، روزنامه نگاری که بدون هیچ اتهامی در زندان به سر میبرد


ربایش بخاطر امضای نامه سرگشاده


نخبه کشی که میگن همینه؟!


وقتی حکم عبد ا... مومنی را خواندم با خودم گفتم میخواهند توبه کار کنند. اما وقتی حکم احمد زید آبادی را شنیدم نتوانستم جلوی پوز خندم را بگیرم، با خودم گفتم نمیدونستن چه حکم دیگه ای ببرن! ازهر چی بلد بودن یه چند سالی دادن! و فهمیدم که میشود از یک ادم بی سلاح و کلاه خود که شکل وشمایل رستم گونه ای هم ندارد چقدر ترسید. جوری که از احمد زید آبادی ترسیدند!

بعد که باز هم فکر کردم دیدم در این حکم چقدر ابهام و شبهه هست! یعنی چی یک عمر محرومیت ازفعالیتهای اجتماعی؟ یعنی آقای زید آبادی بعد از زندان شان بروند در بیابان و کویر و دور از اجتماع آدمیزادی فعالیت کنند؟

{نه! یعنی اینکه قلم را زمین بگذارند و دیگر ننویسند و حرف نزنند.} بنده خدا یه عمری اینکاره بوده. اگه ننویسه و حرف نزنه پس چیکار کنه بره سوپر مارکت بزنه؟ با کدوم پول و سرمایه ؟ مگه قلم از نوع قلم زید آبادی نون و آبدار بوده که سرمایه دار باشه؟ بره راننده آژنس بشه ؟ نخبه کشی که میگن همینه؟ آخه خارجیا بشنون به مملکت ما چی میگن؟ بابا یه نفر یه خبطی بکنه تا قیام قیامت تو کتاب تاریخ بچه ها و بزرگا راجع به خودش و جد و آبادش مینویسن. حالا با این حکم تابلو راجع به یه روزنامه نگار که هرچی چلوندینش ،جرمی هم ازش در نیومد انتظار دارین چی راجع به شما بنویسن؟ سعدی یه شعری داره تو مایه های سعدیا مرد نکو نام چی چی حافظا نام نیک نمیدونم چی چی!

بابا آخه نامردی تا کجا؟!

خدا به خیر کنه حکم رمضان زاده رو. بنده خدا دوسره مجرمه. هم اعتراف نکرده هم شناسنامه اش کردی ایه!

قلم بدست مزدور!

۱.۹.۸۸

یک توصیه مهم سلامتی- جانی!



بازداشتی های پیش از این، بازداشتی های بعد از این، در معرض بازداشتی ها، علاقمندان به خواندن دعای کمیل برای دوستان دربند، دوستان مرحوم رامین پور اندرجانی و افرادی مانند او اما هنوز در قید حیات، افراد مطلع در وقایع مختلف و خلاصه همه کسانی که احتمال بازداشت و فوت ناگهانی شان ممکن است برود، لطفا به این توصیه مهم سلامتی- جانی توجه کنند:

اگر در یک موضوع خفنی مثل اتفاقات کهریزک شاهد ماجرایی بودید ، هرگز با صدای بلند اعلام نکنید که میخواهید افشا گری کنید. هرگز پشت تلفن بخصوص تلفن خودتان از این حرفها یا راجع به این حرفها نزنید.

اگر میخواهید قرار دسته جمعی برای دعای کمیل بگذارید ان را در بوق و کرنا نکنید. البته اگر دوست ندارید بازداشت شوید.

حتما چند عدد فیلم با مضمون تعقیب و گریز و جاسوسی هالیودی ببینید تا ببینید چقدر راحت میشود ردتان را زد یا حرفهایتان را شنید. فکر نکنید که اینجا ایران است. اینجا اگر همه چیزش ایرانی باشد ، این چیزهایش آخرین متد است! مگر چندماه پیش این خبر را نشنیدید که نوکیا نرم افزار خفن شنودش را به ایران داده است؟

حال بعنوان اولین تمرین، با کلمات دیوار و موش و گوش یک ضرب المثل بسازید!


مرگ دکتر رامین پور‌اندرجانی؛ ایست قلبی، خودکشی یا ...؟

موج سبز آزادی: در روزها‌ی‌ گذشته پایگاه اطلاع‌رسانی نوروز گزارشی منتشر کرد که در آن خبر از خودکشی‌ دکتر رامین پوراندرجانی داده بود. این پایگاه در خبر تکمیلی خود از شک‌ها و تردیدها در خصوص آنچه خودکشی دکتر پوراندرجانی اعلام شده بود سخن به میان آورد که نشان دهنده این موضوع بود که آن‌ها نیز با دریافت اطلاعات تکمیلی نسبت به صحت و سقم خبر اولیه خود تردید کرده‌اند. برای دوستان و آشنایان وی و کسانی که در جریان وقایع پیرامون او در ماه‌های اخیر بوده‌اند مسلم است که وی خودکشی نکرده، اما هنوز این موضوع در پرده‌ای از ابهام قرار دارد که دلیل اصلی مرگ وی چه بوده است. اطمینان از عدم خودکشی دکتر پوراندرجانی با بررسی مطالب مختلف درباره مشکلات پیش آمده برای وی و گفته‌های افرادی که شناخت طولانی از او داشته‌اند قوت بیشتری گرفته و به صحت نزدیک شده است. در ادامه مطلب به برخی از این دلایل اشاره خواهیم کرد.

شروع ماجرا
پس از حوادث انتخابات و درحالی که وی پزشک سرباز وظیفه بوده دکتر پوراندرجانی 4 بار به بازداشتگاه کهریزک اعزام شد و به معاینه و تجویز دارو برای بازداشت‌شدگان پرداخت. اما شهادت امیر جوادی‌فر روند قضایا را دگرگون ساخت و در ادامه شهادت محسن روح‌الامینی و افراد پس از آن، ابعاد مسئله را گسترده‌تر کرد و رفتار نیروی انتظامی و دستگاه قضایی را در پرونده‌ای آشکار کرد که رهایی از آن به سادگی امکان پذیر نبود و نیازمند تمهیدات ویژه‌ای می نمود.

چنانکه بخشی از این تمهیدات، وعده برخورد با عوامل شکنجه و مرگ بازداشت‌شدگان کهریزک و در عمل قربانی کردن و بدنام کردن ضعیف‌ترین و بی‌پشتوانه‌ترین افراد مرتبط در نیروی انتظامی بوده است و چه کسی بهتر از یک پزشک سرباز وظیفه که با اتهام قصور پزشکی میتوانست عامل تبرئه متهمان اصلی و اقناع افکار عمومی گردد.

این اتهامات اما در تناقض با گزارش «پزشکی قانونی» مبنی بر فوت قربانیان کهریزک بر اثر اصابت جسم سخت به سر و نبود بیماری قبلی از جمله مننژیت در بازداشت‌شدگان بود که این موارد از سوی دکتر جوادی‌فر، پدر شهید امیر جوادی‌فر از قربانیان کهریزک نیز مورد تایید قرار گرفته است. همین گزارش‌ها و تاییدات به مانعی محکم در برابر پروژه قربانی‌سازی و منحرف‌کردن پرونده کهریزک تبدیل شد و آغازی شد بر افزایش شدید فشارها و تهدیدات گسترده بر دکتر پوراندرجانی که قبلا نیز در برابر تهدیدات نمایندگان قضایی برای اعلام و امضا وجود مننژیت در شهدای کهریزک مقاومت کرده بود.

ایست قلبی، خودکشی یا ...؟
درباره علل مرگ دکتر پوراندرجانی موارد مختلفی گفته می‌شود. متاسفانه به دلیل خفقان خبری و پاسخگو نبودن مراجع مسئول، هنوز رسیدن به یقین درباره علت اصلی مرگ وی ممکن نیست، اما از طریق برخی شواهد و سوابق تاحدودی می توان برخی موارد را با احتمال بیشتری پذیرفت یا رد کرد.

علت مرگ وی توسط بهداری نیروی انتظامی تهران بزرگ (محل خدمت دکتر پوراندرجانی)، ایست قلبی در خواب و در خوابگاه خود در بهداری نیروی انتظامی اعلام شده است. اما نبود سابقه بیماری قلبی، عدم فعالیت شدید جسمی در زمان مرگ، جوانی - سن 26 سال، عدم مصرف دخانیات و شخصیت آرام و بدون استرس وی این احتمال را از نظر کارشناسان پزشکی تقریبا غیرممکن می‌کند.

از طرف دیگر احتمال خودکشی نیز با توجه به روحیه تسلیم ناپذیر وی، اعتقادات مذهبی، وابستگی عاطفی و احساس مسئولیت دربرابر جامعه و خانواده و مکالمات شب قبل از حادثه با خانواده و دوستان که همگی حاکی از سلامت و روحیه خوب وی بوده است کاملا دور از واقعیت می‌نماید‌.

برخی موارد پس از مرگ نیز بر ابهام نحوه درگذشت دکتر پوراندرجانی می‌افزاید. از جمله انجام کلیه مراحل غسل و کفن‌کردن در تهران بدون حضور خانواده، انتقال جسد تحت تدابیر امنیتی به تبریز، عدم اجازه تعویض کفن به خانواده در تبریز، انجام مراسم دفن در فضایی امنیتی و تحت نظارت شدید مامورین انتظامی مواردی هستند که سوالاتی جدی و بدون پاسخی را ایجاد می‌کنند.

شاید نتیجه کالبدشکافی و اعلام نظر صحیح و صریح پزشکی قانونی بتواند بخش‌هایی از ابهام مرگ ناباورانه فردی در این موقعیت حساس را بزداید.