جستجوی این وبلاگ

۳۰.۷.۹۰

روایت تلخ رنجهای مادر یک زندانی سیاسی؛ از هزینه سنگین درمان در زندان، تا مشکلات ملاقات و مسافت طولانی


 چکیده :این بهمن ماه دو سال می شود که مهدی در زندان است. من که نمی توانم هر هفته به ملاقاتش بروم، اجازه مرخصی هم به او نمی دهند دیگر نمی دانم چکار کنم. مهدی نان آور خانه و سرپرست من بود ما از عشایر ایران هم هستیم و خودم هم سواد نوشتن ندارم و نمی توانم نامه به مسئولین بنویسم و مشکلاتم را برای آنها بگویم. پنجاه روز پیش آخرین باری بوده که مهدی را دیدم وضعیت روحی اش خوب نبود. ما در شهرستان فیروز آباد استان فارس سکونت داریم و تا زندان اوین تهران که مهدی در آنجا حبس است خیلی راهست، با این مسیر طولانی چطور هر روز بروم برای کارهاش پیگیری کنم؟...

مهدی کوهکن شهروند معترض به نتایج انتخابات سال ۸۸ که بدنبال پیگیری های فراوان خانواده در بیمارستان تحت درمان قرار گرفت اما مجددا به زندان بازگردانده شد. او هم اکنون نیاز به پیگیری معالجات درمانی اش داشته و باید در بیمارستان بستری گردد. این در حالی است که کل هزینه های درمان و بیمارستان بر عهده خانواده بوده و مادر وی را در این زمینه با مشکلات فراوانی روبرو ساخته است.
مهدی کوهکن در نامه ای خطاب به دادستان تهران نوشته بود: “من در بهمن ماه سال ۱۳۸۸، در جریان بازجویی در بازداشتگاه شمارهٔ ۲۴۰ وزارت اطلاعات دچار پارگی مینیسک زانوی راست شدم و رسیدگی درمانی در این رابطه تا کنون بدون نتیجه مانده است، و به دلیل مصرف مداوم داروهای مسکن جهت درد زانو دچار بیماری گوارشی نیز گردیدهام. با پیگیریهای مکرر جنابعالی با عمل جراحی زانو در بیمارستان مشروط به تقبل هزینهٔ درمان و عمل جراحی از سوی خانواده موافقت فرمودهاید، اما از آنجا که اینجانب از کار اخراج شده و فاقد بیمه نامهٔ معتبر میباشم و هم چنین تامین هزینهٔ سنگین درمان از سوی خانوادهام غیر ممکن است و اینجانب نیز از درد شدید و قفل شدن زانویم در زندان رنج میبرم لذا با عنایت مادهٔ ۱۱۴ آئین نامهٔ سازمان زندانها، معاینه و عنداللزوم معالجهٔ زندانیان بیمار به عهدی زندان است و مادههای ۱۱۳، ۱۰۰، ۹۹، ۲۰، صراحتا به بیمهٔ درمانی زندانیان اشاره شده است. لذا دستورات فوری برای اعزام به مرکز درمانی و تامین هزینهٔ درمان توسط سازمان زندانها، را بفرمایید.”
سودابه کوهکن مادر مهدی با تاکید بر اینکه پسرش نان آور خانواده بوده و از زمان بازداشت او با مشکلات زیادی روبرو شده به “جرس” می گوید: “اول که با اجازه انتقال مهدی به بیمارستان موافقت نمی کردند تا اینکه چند روز پیش به ما تلفن زدند که ما یک بیمارستان برای عمل جراحی پای مهدی با هزینه خودمان رزرو کنیم، حالا داریم پیگیری می کنیم. دفعه قبل هم هزینه و خرج دکتر و بیمارستان را خودمان دادیم و فقط دکترها کمی تخفیف دادند. این در حالی است که بارها مشکلات مالی خود را با مسئولین مطرح کرده ایم و خود مهدی هم نامه نوشته اما باز هزینه ها را خودمان باید پرداخت کنیم و با توجه به هزینه های بالای درمان مشکلات زیادی پیدا کرده ایم.”
مهدی کوهکن که به تحمل سه سال و شش ماه حبس تعزیری و ۱۴۸ ضربه شلاق و پرداخت دو میلیون و پانصد هزار ریال جریمه نقدی به اتهام اخلال در نظم عمومی، شرکت در تظاهرات، اجتماع و تبانی و تبلیغ علیه نظام محکوم شده است، هم اکنون با گذشت نیمی از محکومیت خود می تواند از حق آزادی مشروط استفاده نمایید این در حالی است که تاکنون پاسخ مثبتی به درخواست وی و خانواده اش در این زمینه داده نشده است.
خانم کوهکن در خصوص حکم زندان فرزندش می افزاید: “هجده بهمن ماه سال ۸۸ مهدی را بازداشت کردند و این بهمن ماه دو سال می شود که مهدی در زندان است. من که نمی توانم هر هفته به ملاقاتش بروم، اجازه مرخصی هم به او نمی دهند دیگر نمی دانم چکار کنم. مهدی نان آور خانه و سرپرست من بود ما از عشایر ایران هم هستیم و خودم هم سواد نوشتن ندارم و نمی توانم نامه به مسئولین بنویسم و مشکلاتم را برای آنها بگویم.”
این مادر رنج کشیده از دلتنگی هایش گفته و ادامه می دهد: ” پنجاه روز پیش آخرین باری بوده که مهدی را دیدم وضعیت روحی اش خوب نبود. ما در شهرستان فیروز آباد استان فارس سکونت داریم و تا زندان اوین تهران که مهدی در آنجا حبس است خیلی راهست، با این مسیر طولانی چطور هر روز بروم برای کارهاش پیگیری کنم؟ فقط دو ماهی یکبار می توانم به ملاقاتش بروم و روی پسرم را ببینم زیرا هم راه طولانی است هم امکانات مالی سفر را ندارم جز تحمل چه می توانم بکنم؟ ”
مهدی کوهکن در اول خرداد ماه سال جاری در بیمارستان طالقانی تهران در حالیکه دست و پایش به دستبند و پای بند به تخت بیمارستان بسته شده بود مورد عمل جراحی قرار گرفت و در حالیکه باید در بیمارستان جهت بهبود کامل بستری می ماند او را به زندان اوین بازگردانند و بر اثر بی توجهی مسئولین دچار عفونت پا شد. مادر مهدی کوهکن در پایان از مسئولان می خواهد که به مشکلاتش گوش دهند و به وضعیتش رسیدگی کنند و همچنین با آزادی مشروط فرزندش موافقت کنند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر