زانیار و لقمان مرادی دو زندانی محکوم به اعدام در زندان رجایی شهر کرج نامه ای به مناسبت سومین سالروز بازداشت خود نوشته اند که در زیر می آید:
سه سال گذشت، سه سالی که هر روزش منتظر مرگ بودن در ستیز با امید ما بود. وقتی زیر آنهمه شکنجهها و تهدیدها و شبهای سخت سلول انفرادی و بیخبری منتظر هر اتفاقی بودیم، تنها به انتظار روشن شدن حقایق و آزادی صبر و امید پیش گرفته بودیم.
اگر پس از سه سال از دردها و رنجهایمان نگوییم راحتتر خواهیم بود اما از انتظاراتمان میتوانیم بگوییم.
وقتی ناخودگاه و ناگذیر منتظر کینهها، انتقامها تسویه حسابها و بیعدالتیها هستیم بیمحاباتر میتوانیم از انتظاراتمان بگوییم.
انتظاراتی از این و آن مبارزین و فعالین نداریم. شاید که وضع آنها بهتر از ما نباشد و شاید هم آنچنان از اینجا دور شدهاند که دردهای اینجا رو نمیفهمند. اما هنوز انتظارمان از اجرای عدالت و تشریح روند ناسالم پروندهمان هستیم.
انتظاری که پس از بارها و بارها نامهنگاری و درخواست اعاده دادرسی از مقامات قضایی همچنان بیپاسخ مانده است. انتظار برای محاکمه و برخورد با آنهایی که شکنجه کردهاند و انهمه رفتار غیرانسانی و غیراخلاقی را داشتهاند، نداریم.
اما هنوز انتظارمان از امام جمعه مریوان است که آنگونه که شایسته جایگاه دینی ایشان بود، صادقانه و شجاعانه به آنچه وعده چندین و چندین بارهاش بوده عمل نکرده است چراکه آنهایی که همیشه دروغ گفتهاند و از ما دروغ خواستهاند و همیشه دشنام بر لب داشتهاند انتظاری نیست اما امام جمعه میتوانست با اذعانش بر بیگناهی ما و بیادعاایش نسبت به اعدام ما گام بلندی برای آزادی ما بردارد.
سه سال گذشت و انتظاری از آنهایی که مانع ملاقات و هر گونه ارتباط با عزیزانمان را شدهاند، نداریم اما همچنان انتظار آزادیمان را میکوشیم که اگر همه چیز درست صورت پذیرد میدانیم که با تصریح داوری و تحقق عدالت دور از دسترس نخواهد بود.
لقمان و زانیاری مرادی -
مردادماه سال ۹۱
زندان رجایی شهر کرج
بند ۴، سالن ۱۲
سه سال گذشت، سه سالی که هر روزش منتظر مرگ بودن در ستیز با امید ما بود. وقتی زیر آنهمه شکنجهها و تهدیدها و شبهای سخت سلول انفرادی و بیخبری منتظر هر اتفاقی بودیم، تنها به انتظار روشن شدن حقایق و آزادی صبر و امید پیش گرفته بودیم.
اگر پس از سه سال از دردها و رنجهایمان نگوییم راحتتر خواهیم بود اما از انتظاراتمان میتوانیم بگوییم.
وقتی ناخودگاه و ناگذیر منتظر کینهها، انتقامها تسویه حسابها و بیعدالتیها هستیم بیمحاباتر میتوانیم از انتظاراتمان بگوییم.
انتظاراتی از این و آن مبارزین و فعالین نداریم. شاید که وضع آنها بهتر از ما نباشد و شاید هم آنچنان از اینجا دور شدهاند که دردهای اینجا رو نمیفهمند. اما هنوز انتظارمان از اجرای عدالت و تشریح روند ناسالم پروندهمان هستیم.
انتظاری که پس از بارها و بارها نامهنگاری و درخواست اعاده دادرسی از مقامات قضایی همچنان بیپاسخ مانده است. انتظار برای محاکمه و برخورد با آنهایی که شکنجه کردهاند و انهمه رفتار غیرانسانی و غیراخلاقی را داشتهاند، نداریم.
اما هنوز انتظارمان از امام جمعه مریوان است که آنگونه که شایسته جایگاه دینی ایشان بود، صادقانه و شجاعانه به آنچه وعده چندین و چندین بارهاش بوده عمل نکرده است چراکه آنهایی که همیشه دروغ گفتهاند و از ما دروغ خواستهاند و همیشه دشنام بر لب داشتهاند انتظاری نیست اما امام جمعه میتوانست با اذعانش بر بیگناهی ما و بیادعاایش نسبت به اعدام ما گام بلندی برای آزادی ما بردارد.
سه سال گذشت و انتظاری از آنهایی که مانع ملاقات و هر گونه ارتباط با عزیزانمان را شدهاند، نداریم اما همچنان انتظار آزادیمان را میکوشیم که اگر همه چیز درست صورت پذیرد میدانیم که با تصریح داوری و تحقق عدالت دور از دسترس نخواهد بود.
لقمان و زانیاری مرادی -
مردادماه سال ۹۱
زندان رجایی شهر کرج
بند ۴، سالن ۱۲
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر