جستجوی این وبلاگ

۱.۱۲.۹۰

حامد همچنان به ما مي آموزد...




حامد, تو چگونه زيستن را به ما آموختي هيچ كلاس درسي در دانشگاه تاكنون اينگونه به ما درس زيستن نياموخته بود ياران را بر رخساره، آميزه اي بود از اشک و لبخند،
اشک براي پاره تني که از آنها جدا مي شد،
و لبخند براي پيماني که به آن وفا مي شد
زمين خشک و تشنه ي دشت، آن روز به خون ريخته از پيکر عاشقان بر دامانش مي باليد،
و زمان،
اثر شکوهمندي را که در حال خلق شدن بود با ثانيه ها و دقيقه هاي بي همتايش ماهرانه رسم مي کرد
تا تصوير حقيقي شرافت يک نسل، براي آيندگان مشعلي باشد و کتابي...

آنها حتي مرگ را هم شرمگين کردند و ديدم که چگونه آن روز بي آن که کسي از او نامي ببرد، شرمسار در کنج دشت شقاوت نشسته بود و مي گريست
و ملائک را ديدم که در سکوتي عميق به تماشاي آن چه در روز ازل از حقيقت انسان نمي فهميدند نشسته بودند

و در پايان،
آن گاه که غبار مصاف فرو نشست تنها يک چيز درخشان بود
سيماي حقيقي انسان، و آن بهاي گوهر آزادي که آفريدگار تنها لايق او دانست...

كانون حمايت از خانواده جان باختگان و بازداشتي ها سالروز جان باختن حامد نور محمدي، جانباخته راه آزادي را به آشنايان و خانواده گرامي اين جان باخته راه آزادي تبريک و تسليت مي گويد و برايشان آرزوي صبر و بردباري دارد.
اسفند0 9

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر