جستجوی این وبلاگ

۱۷.۴.۹۱

حقوق زنان و سیاست‌های چپ و راست / امین قضایی



 حق به فرد در جامعه اعطا می‌شود و تنها شرط اعطای این حقوق عضویت در جامعه است و نه هیچ چیز دیگری. به محض عضویت، فرد از تمامی حقوقی که بر مبنای اصل آزادی تعریف و استوار شده‌اند صرف نظر از جنسیت، تمایل جنسی،‌نژاد و قومیت، پیش زمینهٔ خانوادگی، مذهب و عقیده، فرهنگ و به طور کل تمامی ویژگی‌های فردی، برخوردار خواهد بود.
به عنوان تاکید دوباره، هیچ ویژگی فردی (به جز عدم بلوغ که در واقع پیشاپیش در تعریف فردیت گنجانده شده است، منظور ما از فرد، فرد بالغ است) نمی‌تواند موجب سلب حقوق از فرد گردد و بنابراین اصل فوق، حقوق زنان را نیز در بر داشته و به محض تایید این اصل، حقوق زنان نیز تایید می‌شود. زنان مانند مردان می‌بایست از تمامی حقوق مبتنی بر آزادی مانند آزادی پوشش، روابط جنسی و خصوصی، حق مالکیت و ارث برخوردار باشند.
این حکم در باب حقوق مبتنی بر مسئولیت نیز صدق می‌کند. به عبارت دیگر، همهٔ افراد، زن یا مرد، می‌بایست این آزادی و فرصت را داشته باشند تا مسئولیت‌های اجتماعی را برعهده بگیرند (مانند مشارکت در حکومت) و یا به دیگران تفویض کنند (حق رای). به محرومیت فرد به خاطر ویژگی‌های نژادی، جنسی و به طور کل ویژگی‌های شخصی، از امکانات و احراز مسئولیت‌ها در جامعه، تبعیض می‌گوییم.
بنابراین دربارهٔ حقوق زن دو بحث وجود خواهد داشت:
۱. عدم آزادی زنان
۲. تبعیض برعلیه زنان
ما در دنیایی زندگی می‌کنیم که تنها در برخی از کشور‌ها آزادی زنان به رسمیت شناخته شده است و بد‌تر اینکه در معدودی از آن‌ها تبعیض آشکار برعلیه زنان وجود ندارد.
بنابراین مبارزه برای حقوق زنان و برعلیه تبعیض جنسی موضوعیت دارد و نمی‌توان آنرا حتی در کشورهای پیشرفته، امری مربوط به گذشته دانست. این نکته را نیز می‌بایست یادآور شد که آزادی زنان در کشورهای پیشرفته نیز ماحصل فداکاری و از جان گذشتگی فراوان زنان و مردان در مبارزه بر علیه سلطهٔ سرمایه داران است و به هیچ وجه نمی‌بایست آنرا ثمرهٔ به اصطلاح آزادی لیبرالی دانست.
فرآیند مبارزه برای حقوق و آزادی زنان به ترتیب اولویت به صورت زیر است:
۱. در یک جامعهٔ مدرن افراد صرف نظر از جنسیتشان، زن یا مرد، از تمامی حقوق مبتنی بر اصل آزادی برخوردار هستند. در این باب در کشورهای پیشرفتهٔ غربی به زن به چشم فرد نگریسته می‌شود و ادعا می‌شود تا جایی که مردان آزاد هستند زنان نیز این حقوق مبتنی بر آزادی را دارند. ما بعدا صحت این ادعا را بررسی خواهیم کرد و نشان خواهیم داد که در زمینهٔ مزد چنین نیست. اما در حکومت‌های مستبد مانند جمهوری اسلامی آزادی انسان‌ها اولویت نخست را دارد و صحبت از تبعیض و یا قوانین تبعیض آمیز در جایی که اصلا اصل آزادی انسان‌ها بر قوانین حکمفرما نیست، مضحک و منحرف کننده است.
(در سالهای پیشین متاسفانه شاهد بودیم که برخی از فعالین زن در ایران با مغلطه از قوانین تبعیض آمیز در زمینهٔ ارث، طلاق و قصاص و دیه سخن می‌گفتند و خواهان لغو آن‌ها بودند. این خواسته هم منحرف کننده و دروغین بود و هیچ ثمرهٔ مثبتی هم در بر نداشت چرا که وقتی قانونی مانند قصاص به طور کل نابه حق و ستمگرانه باشد دیگر تبعیض در چیزی که فی نفسه ستمگرانه است، مطرح نخواهد بود. تصور کنید که کسی خواهان این باشد که مردان نیز به‌‌ همان اندازهٔ زنان شلاق بخورند یا سنگسار بشوند! مطمئنا وقتی اصل مجازات اسلامی به عنوان ستم بر انسان زیر سئوال است، مطرح کردن بحث تبعیض در این قوانین، مضحک و مغلطه آمیز خواهد بود.)
۲. در وهلهٔ دوم زنان می‌بایست به مانند مردان قادر به احراز مسئولیت و حق رای باشند. بنابراین در اینجا بحث تبعیض مطرح می‌شود. در کشورهای پیشرفته تبعیض در این زمینه تقریبا برچیده شده است یا حداقل به طرز قابل قبولی کاهش یافته است.
اما زنان هنوز از دستمزد کمتری برخورداراند، استقلال اقتصادی ندارند و در نتیجه وابستگی اقتصادی آن‌ها موجب قبول شرایط سخت و ستمگر چه در خانه و چه در محیط کار می‌شود. کار خانگی و زایش و پرورش کودکان، تمامی جوانی و فرصت‌های خوب زندگی را از آن‌ها می‌گیرد و در نتیجه فرصتی برای شکوفایی استعدادهای خود نخواهند داشت. از جذابیت جنسی آن‌ها در محیط کار سواستفاده می‌شود، بسیار بیشتر از مردان در مقابل خشونت خانگی یا عمومی آسیب پذیر هستند، به چشم کالای جنسی به آن‌ها نگریسته می‌شود و به همین دلیل مجبور به کارهایی می‌شوند که تمایلی به آن‌ها ندارند (مانند روسپیگری یا ازدواج با افراد ثروتمند).
حتی در جوامعی که زنان از‌‌ همان آزادی مردان برخورداراند و به مانند مردان نیز می‌توانند در جامعه مشارکت کنند، باز مشکلات فوق وجود دارد. مشکل در کجاست؟ نظریات فمینیستی، حداقل آندست که ارزش نظری داشته باشند، ریشهٔ تمامی این مشکلات را به درستی دریافته است: کار خانگی زنان.
چگونه؟ کار بی‌مزد زنان در خانه موجب می‌شود که آن‌ها استقلال اقتصادی نداشته باشند و در نتیجه شرایط سخت و ستمگر یا خشونت خانگی را تحمل کنند و یا به خاطر تربیت فرزندان از مشارکت در جامعه محروم بمانند. فمینیست‌های مارکسیست و لیبرال هر دو این واقعیت را تایید می‌کنند. اما فمینیست‌های لیبرال و رادیکال بر این عقیده‌اند که پس زنان باید تلاش کنند از خانه بیرون آمده و حرفه‌ای به جز خانه داری اکتساب کنند. به نظر آن‌ها اگر زنان به این کار موفق شوند تمامی مشکل کار بی‌مزد خانگی حل می‌شود چون زنان با کار بیرون از خانه استقلال اقتصادی بدست می‌آورند و همانطور که می‌دانیم وابستگی اقتصادی سرمنشا ضعف و دون پایگی زنان است.
فمینیست‌های مارکسیست با این راه حل به شدت مخالف‌اند. راه حل آن‌ها این است که به زنان باید برای کار خانگیشان مزد داده شود. داستان چیست و چرا فمینیست‌های مارکسیست این راه حل تقریبا عجیب را پیشنهاد می‌کنند؟
کاربی مزد خانگی و استراتژی برد- برد سرمایه داری
مطابق نظریهٔ مارکسیستی، سرمایه داری از کار بی‌مزد زنان در خانه سود می‌برد چرا که سرمایه داران به کارگران مرد می‌بایست به اندازه‌ای مزد بدهند که بتوانند نیروی کار خود را بازتولید کنند، اگر زنان در خانه رایگان کار کنند این مقدار مزد نیز کاهش خواهد یافت. اگر زنان از مردانشان در ازای کار مزد طلب کنند، مزد کار زنان در خانه نیز باید به مقدار مزدی که مردان از کارفرما می‌گیرند اضافه شود و مطمئنا این به نفع سرمایه داران نیست. از اینرو سرمایه داری از کار بی‌مزد زنان در خانه سود می‌برد چرا که در واقع زنان برای بازتولید نیروی کار سرمایه داری رایگان کار می‌کنند.
اما راه حل فمینیست‌های لیبرال یعنی کار کردن زنان در بیرون از خانه نیز برای زنان کارگر هیچ فایده‌ای ندارد چون به خاطر همین کار بی‌مزد در خانه، زنان به عنوان کارگرانی بسیار ارزان‌تر از مردان استخدام می‌شوند. چرا؟ چون زنان به عنوان یک شاغل دوم خانواده، هزینهٔ نگه داری کل خانواده را برعهده ندارد و سرمایه داران با علم به این قضیه، می‌توانند آنان را با مزدهای کمتر استخدام کنند و در نتیجه زنان با بیرون رفتن از خانه بیش از قبل استثمار می‌شوند (و با این حال وظیفهٔ کار خانگی آن‌ها نیز از بین نمی‌رود و در هر حال آن‌ها مجبور‌اند در کار خانه مشارکت کنند) بنابراین راه حل فمینیست‌های لیبرال مبنی بر مشارکت هرچه بیشتر زنان در مشاغل ریاکارانه و دروغین است. این راه حل تنها به درد زنان بورژوا می‌خورد که می‌توانند در مدیریت شرکت‌ها و کارخانجات و ادارات با مردان مشارکت یا رقابت کنند. برای زنان طبقهٔ کارگر، تا وقتی کار خانگی بی‌مزد باشد، دستمزد آنان در بازار نیز کم خواهد بود. از این رو چه زنان در خانه کار کنند و چه بیرون از خانه، برد در هر دو حالت برای سرمایه داران است.
به همین خاطر فمینیست‌های مارکسیست به درستی نشان می‌دهند که حق زنان به عنوان کارگران رایگان به تاراج می‌رود و تا وقتی کارخانگی بی‌مزد باقی مانده باشد و به حداقل مزد طبقهٔ کارگر افزوده نشده باشد، آزادی و استقلال واقعی زنان تحقق نخواهد یافت.
اکنون این راه حل بسیار رادیکال و ریشه‌ای را با چرندیات فمینیست‌های رادیکال مقایسه کنید که ستم بر زنان را محصول فرهنگ مردانه، پدرانه، ساختار زبان و... می‌دانند. ما از طریق رسانه‌ها شاهد این هستیم که زنان بورژوا می‌توانند به سمت‌های بالای حکومتی و اداری برسند و به عنوان نشانه‌ای از توانایی زنان تجلیل می‌شود. زنان در پوشش، انتخاب سبک زندگی، گزینش همسر یا شریک جنسی، برخورداری از فرزند و سقط جنین و... آزاد هستند اما در رسانه‌ها از کار بی‌مزد خانگی حرفی زده نمی‌شود. زنان هنوز هم کارگران رایگانی در خانه هستند که به طور غیرمستقیم برای سرمایه داران کار می‌کنند. صحبت از آزادی واقعی زنان تا زمانی که کار خانگی مزد داده نمی‌شود، تنها تظاهر و ریاکاری است.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر